ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
معاون اول رئیسجمهوری:
اولویت اول اقتصاد کشور توسعه صادرات غیر نفتی است
گروه اقتصادی/ از نگاه معاون اول رئیس جمهوری موضوعی مهمتر از توسعه صادرات غیرنفتی برای اقتصاد کشور وجود ندارد.
اسحاق جهانگیری در نهمین جلسه شورای عالی توسعه صادرات غیرنفتی کشور که پیش از ظهر دیروز برگزار شد گفت: توسعه صادرات غیرنفتی امسال برای کشور از هر امر دیگری واجبتر است و همه دستگاههای مرتبط با امر صادرات باید برای تحقق هدفگذاری 41 میلیارد دلار صادرات غیرنفتی برای سال 99 بسیج شوند.
بهگزارش پایگاه اطلاعرسانی معاون اول ریاست جمهوری، جهانگیری افزود: اگر بهدنبال جهش تولید، حفاظت از اشتغال موجود و تأمین ارز مورد نیاز برای واردات مواد اولیه تولید هستیم، باید توسعه صادرات غیرنفتی را در اولویت نخست برنامههای خود قرار دهیم و دستگاههای اجرایی نیز باید بدانند که اصلیترین و مهمترین وظیفه آنها در سالجاری این است که موانع را از پیش روی توسعه صادرات غیرنفتی بردارند.
معاون اول رئیس جمهوری از صادرات غیرنفتی بهعنوان مهمترین پیشران اقتصادی کشور یاد کرد و افزود: اگر توسعه صادرات غیرنفتی محقق شود بخش تولید، اشتغال و تأمین ارز را بهدنبال خود به حرکت وامیدارد و بسیاری از مشکلات را برطرف خواهد کرد.
جهانگیری با اشاره به برخی مشکلات و موانع نظیر تحریمها و شرایط کرونایی تصریح کرد: اگرچه با مشکلات و موانع پیچیده روبهرو هستیم، اما از ظرفیتهای گسترده و توان مدیریتی بالا در کشور برخوردار هستیم و قادر خواهیم بود با اتکا به این ظرفیتها مشکلات و موانع پیش رو را برطرف کنیم.
معاون اول رئیس جمهوری با تأکید بر اینکه نباید توانمندی و ظرفیتهای کشور را دست کم بگیریم تصریح کرد: نباید تسلیم مشکلات و سختیها شویم و باید با جدیت برای حل مسائل و مشکلات کشور تلاش کنیم تا بتوانیم با سربلندی از این مقطع دشوار عبور کنیم.
جهانگیری افزود: تجربه دوران شیوع کرونا نشان داد که کشور از ظرفیتهای ویژهای در بخشهای مختلف از جمله در حوزه دانش بنیان برخوردار است چرا که فعالان عرصه دانش بنیان توانستند ظرف چهار ماه علاوه بر تأمین نیازهای داخلی به تجهیزات و اقلام بهداشتی و درمانی، تولید این کالاها را به نقطهای برسانند که امروز آمادگی صادرات به کشورهای دیگر را نیز دارند.
معاون اول رئیسجمهوری ممنوع کردن صادرات غیرنفتی را بزرگترین ضربه به صادرات کشور دانست و گفت: پیدا کردن بازار صادراتی کار آسانی نیست و یک صادرکننده باید سالها دوندگی داشته باشد تا بتواند بازار صادراتی پیدا کند و اگر هر یک از بازارهای صادرات کشور از دست برود، به سختی میتوان این کمبود را جبران کرد. در مواقعی که نیاز به اعمال محدودیت در صادرات وجود دارد نیز باید از طریق تعرفه و عوارض این محدودیت را اعمال کرد.
جهانگیری در ادامه با اشاره به برخی طراحیها و توطئههای خارجی برای تضعیف موقعیت ترانزیتی ایران و کاهش درآمدهای کشور از این محل، از وزارتخانههای امور خارجه و راه و شهرسازی خواست برنامهریزیهای لازم را برای تقویت ترانزیت کشور و افزایش درآمدها از این محل انجام دهند.
معاون اول رئیس جمهوری همچنین با اشاره به موانع و مشکلات پیش روی تبادلات بانکی خاطرنشان کرد: تهاتر روش بسیار خوبی است که میتواند نیازهای داخلی را بدون مبادلات بانکی برطرف کند و اتاق بازرگانی ایران باید از طریق ایجاد تعامل گسترده میان بخش خصوصی کشور با بخش خصوصی کشورهای هدف صادراتی، بسترهای لازم را برای افزایش صادرات و واردات از طریق تهاتر فراهم کند.
جهانگیری از بازگشت ارز حاصل از صادرات به چرخه اقتصاد کشور بهعنوان دغدغه ملی یاد کرد و گفت: حمایت از صادرکنندگان یک اولویت مهم است اما ارز حاصل از صادرات باید به چرخه اقتصاد کشور برگردد و مشخص باشد که ما به ازای صادرات، کالا وارد کشور شده است.
معاون اول رئیس جمهوری با اشاره به گزارشهای ارائه شده مبنی بر افزایش تقاضا برای دریافت کارت بازرگانی جهت انجام صادرات گفت: دریافت کارت بازرگانی برای صادرات نباید به ابزاری برای دریافت ارز یا انجام برخی تخلفات تبدیل شود. لازم است با اعمال برخی نظارتها و تعیین سقف برای سال نخست فعالیت صادرکنندگان، در صورت بازگرداندن ارز از سوی صادرکننده، اجازه صادرات به میزان بیشتر برای سالهای بعد به صادرکنندگانی که برای اولین بار اقدام به صادرات میکنند، داده شود.
جهانگیری از وزارت صنعت، معدن و تجارت خواست کارگروهی را با عضویت دستگاههای مرتبط با امر صادرات بهصورت هفتگی برگزار و موانع پیش روی صادرکنندگان را مورد بررسی قرار دهند و گزارش این جلسات نیز بهصورت هفتگی ارائه شود.
در این جلسه که وزیر امور خارجه، سرپرست وزارت صنعت، معدن و تجارت، معاون علمی و فناوری رئیس جمهوری، رئیس کل گمرک، رئیس اتاق بازرگانی ایران و رئیس سازمان ملی استاندارد نیز حضور داشتند، رئیس سازمان توسعه تجارت گزارشی از عملکرد صادرات غیرنفتی طی سال 98 و الزامات مورد نیاز بهمنظور تحقق اهداف کمی صادرات غیرنفتی در سالجاری ارائه کرد.
آخرین مصاحبه با جمشید پژویان طراح هدفمندی یارانه ها
تئوریسین احمدینژاد یا منتقد همه دولتها؟
آیسان تنها / معمولاً با رسانهها از در صلح وارد میشد و درخواست برای گفتوگوی کارشناسی درباره اوضاع پرتلاطم اقتصاد ایران را بیپاسخ نمیگذاشت ولی به هر حال این سالهای آخر کمتر به مصاحبه تلفنی تمایل نشان میداد. میگفت اگر تمایل به مصاحبه دارید، این مصاحبه «حتماً»، حضوری باشد. مصاحبههایی که رفته رفته صراحت بیان «جمشید پژویان» اقتصاددان 75 ساله هم در آن بیشتر شده بود. صراحتی که ناگزیر در پروسه انتشار تیزی آن کند میشد.آخرین مصاحبه حضوری با جمشید پژویان یک سال قبل در آپارتمان کوچکش در بلوارکاوه تهران انجام شد. یکسال پیش از آنکه بیماری همهگیر کرونا که خود درباره تبعات اقتصادی آن هشدار داده بود، جانش را در یک روز داغ تابستان بگیرد.
این مصاحبه به دلیل مدت طولانیاش، به سه قسمت تقسیم شده بود و دست روزگار بر این رفت که در زمان انتشار قسمت سوم این مصاحبه وی در قید حیات نباشد. قسمتی که وی درباره کارنامه خود صحبت کرده بود و تأکید داشت که هرگز با هیچ دولتی در همکاری مستقیم نبوده است. هر چند کارنامه وی نشان میدهد که او حداقل ولو در کسوت یک کارشناس کمابیش برخی همکاریهایی با برخی دولتهای بعد انقلاب انجام داده است.
با این حال پژویان از اینکه وی را «مشاور» احمدینژاد خوانده بودند گلهمند بود و تأکید میکرد که دفعات بسیار معدودی با وی همکلام شده است و در همان بارها هم به صراحت درباره اقتصاد به احمدینژاد گفته است که «شما این کاره نیستید». البته به گفته پژویان، این استاد فقید اقتصاد دانشگاه علامه طباطبایی این دانشجویان او بودهاند که در زمان ریاستجمهوری احمدینژاد، مسئولیت پذیرفته و برخی از آموختههای خود را اجرا کردهاند. یکی از آنها هدفمندی یارانهها بوده است که پژویان تا آخرین روزها هم از آن دفاع میکرد و میگفت فقط برای درست اجرا نشدن بخش تولید آن، این پروژه با مشکل مواجه شد. او همچنین از آنچه در قالب شورای رقابت بنیانگذاری کرده و آن را مهمترین دستاورد خود میداند تمام قد دفاع کرده و ایرادات را در تغییر کارکرد آن میدانست.
در ادامه بخشهای منتشر شده این مصاحبه را بازخوانی و بخش منتشر نشده آن را میخوانیم:
وقتی این مصاحبه انجام شد در ماههای نخست جهشهای سنگین ارزی دولت روحانی بود. در زمانی که ماههای پیش از آن، بسیاری از کارشناسان اقتصادی و سیاسیون خروج یکجانبه ترامپ از برجام را جدی نگرفته بوده و دل به گشادهدستی اروپا خوش کرده بودند. پژویان از این خط مشی انتقاد داشت. میگفت اگر چنین شد دلیل آن این است که ما که پیشبینی سیاستمداران با تجربه را مبنی بر اینکه ترامپ از برجام خارج خواهد شد جدی نگرفتیم وگرنه از ابتدا زمانی که ترامپ به عنوان رئیسجمهور امریکا بر کرسی نشست مشخص بود که او این کار را خواهد کرد (خروج از توافق برجام) چراکه او با دشمنان ما مانند اسرائیل و همچنین کشورهای دیگرهمسایه که ما با آنها در رقابت هستیم مانند عربستان سعودی وکویت رابطهای حسنه داشت. بنابراین پیشبینی رفتار ترامپ چندان سخت نبود و هم مسئولان و هم کارشناسان قدرت این پیشبینی را داشتند. او به خیل عظیمی از مردم اشاره میکرد که افق برجام بدون ترامپ را پیشبینی کرده بودند و برای خرید ارز به بازار هجوم بردند و معتقد بود: در چنین شرایطی آیا میتوان گفت که در میان مسئولان کسی توان پیشبینی این وضعیت را نداشت؟ خیر چنین نیست ولی مسأله اصلی این است که سیاستدانان در تصمیمگیری و تصمیمسازی کمرنگ هستند همانطور که اقتصاددانان از تصمیمگیری رانده شدهاند. البته که نقش بعضی ذینفعان را هم در بهم ریختن اقتصاد ایران پررنگ ارزیابی میکنم. عدهای هستند که در آب گل آلود و اوضاع بحرانی منفعت دارند. بنابراین وقتی اقتصاد به هم بریزد منافع زیادی را جمعآوری میکنند و از این وضعیت استقبال میکنند. نباید از نقش آنها هم در تصمیمات اشتباه چشمپوشی کرد.
در کف شیر نر خونخواره
این اقتصاددان 75 ساله ابایی هم نداشت که به صراحت از لزوم بهبود روابط با غرب سخن بگوید. همچنانکه امریکا را یک شیر زورگو توصیف میکرد و معتقد بود «در کف شیرنر خون خوارهای، غیر تسلیم و رضا کو چارهای؟» او ترامپ را انسان نامتعادلی میدانست و به نقل خاطرهای از سفر خود به لندن پرداخت که در آن سفر هیأتی از کارشناسان بحث میکردهاند که چرا در امریکا وقتی قرار است صلاحیت کسی برای ریاستجمهوی احراز شود، انواع آزمایشات سلامت پزشکی برای وی واجب است ولی روان و رفتار آن فرد مورد آزمون سلامت قرار نمیگیرد؟ که اگر چنین میشد نه بوش پسر به مقام ریاستجمهوری میرسید و نه ترامپ.
به گفته وی البته آنچه در اثر تحریمها بر اقتصاد ایران رفت را صرفاً نباید به عوامل خارجی نسبت داد چراکه ما در ایران راهکارهای بلندمدتی داشتیم که اگر به آنها عمل کرده بودیم اینک گرفتار گرداب نمیشدیم. همانطور که اگر در دهههای گذشته به تولید 20 یا 30 قلم کالای صنعتی مبادرت و محصولاتی عرضه کرده بودیم که در بازارهای بینالمللی یا حداقل همین بازار منطقه رقیب نداشت و به آن احتیاج اساسی احساس میشد، به همین راحتی قابل حذف نبودیم. ولی اکنون میبینیم که در جهان مازاد نفت وجود دارد و نفت ایران نیز به راحتی با نفت عربستان و روسیه قابل جایگزینی است.
آفت آشناسالاری
پژویان در میان سخنانش بارها از اداره بخشهای مختلف کشور به وسیله انتصاب آشنایان به جای شایستگان انتقاد کرده و آن را بزرگترین آفت اقتصاد ایران میدانست. او سؤال میپرسید که چگونه است که اگر «فرزندان» مدیران ما دچار بیماری شوند، برای درمان سراغ بهترین دکتر میروند ولی اگر برای اداره امور کشور به انتصاب مدیری نیاز باشد، به جای بهترین مدیر و بهترین اقتصاددانان، آشنایان خود را بر کار میگمارند؟ او همچنین معضل دیگر را عدم پاسخگویی مسئولان دانسته و میپرسید، آیا تا کنون مسئولی را دیدهاید که به خاطر تصمیم غلطی مؤاخذه شود؟ تصمیماتی هستند که پیشتر گرفته شده و برای یک دهه یا حتی چند دهه به اقتصاد کشور آسیب زدهاند ولی...
این استاد بازنشسته دانشگاه همچنین به دستگاههای نظارتی هم انتقاد داشت و میگفت این دستگاهها ناکارآمدند مثلاً اینکه عمدتاً برای برخورد و اصلاح به سراغ مشاغل خرد میروند تا در صورتی که بازارها اندکی گران شود برخورد کنند در حالی که نیازی به این کار نیست وقتی اقتصاد بازار در جریان باشد و مصرفکننده قدرت انتخاب داشته باشد قیمتها متناسب رشد خواهد کرد.
وی همچنین ماهیت سازمان حمایت از مصرفکننده و تولید کننده را طنز دانسته و میگفت این سازمان همان مصداق شترگاو پلنگ است. در همه جای دنیا سازمانهای حمایت از مصرف کننده وجود دارد ولی در هیچ کجا با حمایت از تولیدکننده خلط نشده است. همین باعث شده است که برخی منافع تولیدکنندگان برای سازمان اولویت قرار گیرد. او به تجربه شخصی خود اشاره میکرد و میگفت شخصاً و به عنوان جمشید پژویان از کمپانی اتوموبیلسازی شکایت کرده است ولی به هیچ نتیجهای نرسیده است.
شورای رقابت؟
پژویان میگوید بنیان شورای رقابت در دولت اصلاحات گذاشته شده است. زمانی که دژپسند معاون برنامهریزی اقتصادی سازمان برنامه و بودجه و شمسالدین حسینی هم مدیر کل دفتر اقتصادی آن سازمان بود. ماجرا از این قرار بود که به همراهی فرهاد دژپسند، شمسالدین حسینی، علی طیب نیا و تعدادی حقوقدان قوانین شورای رقابت پیریزی شد. او در این باره چنین توضیح میداد: آنچه برای تشکیل شورای رقابت رفت مبتنی بر تخصص من یعنی رشته اقتصاد عمومی درامریکا بود. زمانی که من موفق به اخذ مدرک تخصصی شدم این رشته در امریکا و انگلستان هم چندان شناخته شده نبود هرچند که بعدها مدیریت اقتصادی در این کشورها بر این پایه بنا شد. ماجرا از این قرار بود که نئوکلاسیکها متوجه شدند بسیاری از بازارها دچار اختلال هستند و نیاز است تشکیلاتی بر آنها نظارت کنند. در ابتدا این وظیفه به دولت محول شده بود. در همین اثنا عدهای که از سواد کافی بهره چندانی نبرده بودند تصور میکردند این افراد نوکینزی هستند در حالی که این اصلاً ربطی به کینزیها نداشت. بعد از یکی دو دهه تجربه معلوم شد که خود دولتها در این پروسه مشکل آفرین هستند و بنابراین نظر بر ایجاد تشکیلاتی مستقل از دولت و سایر قوا رفت که وظیفهاش مانیتور کردن اقتصاد بود. تشکیلاتی که به اختیارات کافی هم نیاز داشت. در همین راستا بود که سازمانهای شورای رقابت شکل گرفتند. در سالهایی که شخصاً رئیس شورای رقابت بودم به نشستهای 5 سالانه شوراهای رقابت دنیا در ژنو میرفتم و متوجه شدم که از کشورهای مختلف افرادی میآیند که شورای رقابت در آنها سابقه 15 ساله دارد.
البته باید بگویم آنچه ما در شورای رقابت تأسیس کردیم اهدافی دیگر داشت که اداره آن تخصص میطلبید که متأسفانه محقق نشد. یکی از وظایف مهم این شورای تشخیص انحصار در بازار است که باید با شاخصهایی مانند تمرکز و... تعیین شود.به عبارتی کسانی که اداره میکنند باید به موضوع مسلط باشند. شورای رقابت میتوانست به این سو رود که برای انحصارات طبیعی دستورالعمل قیمت بدهد و برای انحصارات غیرطبیعی اقداماتی برای از بین رفتن انحصار کند ولی اکنون این شورا کجا ایستاده؟
مثلاً آن زمان درباره خودرو سازان ما به این نتیجه رسیدیم که آنچه رخ داده انحصار است. 94 تا 95 درصد آنچه در بازار برای فروش میرود در انحصار دو کمپانی است و این دو به راحتی میتوانند با تغییراتی که در میزان عرضه ایجاد میکنند در قیمت خودرو تأثیر بگذارند.اتفاقی که همین حالا هم در حال رخ دادن است. سؤال ما این بود که چرا برای ارائه مجوز برای خودروسازان دیگر مشکل ایجاد میشود؟ چرا تعرفههای گمرکی کاهش نمییابد تا تمام کمپانیهای خودروهای خارجی بتوانند با خودروهای داخلی رقابت کنند؟ این همه سال حمایت چه نتیجهای داده است؟ زمانی ما خودروسازی میکردیم که کره خودروسازی نداشت و کارشناسان کرهای به ایران ناسیونال آمدند که یاد بگیرند! اکنون ما کجاییم و کره کجاست؟
البته منظور من بازار خودروهای لوکس نیست. آن بازاری مجزا از بازار خودروهایی است که مردم معمولی استفاده میکنند و تعرفه گمرکی باید به روی آنها اعمال شود.
حمله به شورای رقابت
او در این مصاحبه به دلایل حمله به شورای رقابت هم اشاره کرده و میگفت: اگر شورای رقابت به وظایف خود عمل میکرد به همه این سازمانهای مثل تعزیرات، سازمان حمایت از مصرف کننده و... نیاز نداشت. زمانی که ما بر سرکار بودیم تمام سعیمان این بود که سریعاً پروندهها را حل و فصل کنیم. بعضی از مواردی که مراجعه میشد نیاز به گروه محقق داشت ما تحقیق میکردیم و مابقی باید مستندات مربوط به موضوع شکایت تا دو هفته آماده میشد و سپس ظرف دو جلسه هم تعیین تکلیف میشد. زمانی که سرکار بودم سنگر به سنگر و خاکریز به خاکریز میجنگیدیم. با شش وزارتخانه جنگیدم. مخابرات را از وزارت ارتباطات گرفتم، قیمتگذاری برق را از وزارت نیرو گرفتم، قیمتگذاری راه آهن وعوارض جادهای را از وزارت راه و شهرسازی گرفتم و...
کارگروهی تشکیل داده بودیم که تشخیص دهند آیا وضعیت موارد مطرح شده انحصاری هستند یا نه؟ موانع را چگونه میتوان رفع و رجوع کرد و...؟ ولی به هر حال دولت عوض شد و دانه دانه سنگرها پس گرفته شد و... متوجه شدم ممکن است بزودی از دست اینها (سکته) کنم و در نتیجه از تلاش منصرف شدم. واقعیت این است که شورای رقابت باید در مقابل دولت باشد چون شرکتهای ما اغلب در انحصار دولت هستند در عین حال بخش خصوصی ما هم در سلطه دولت است. بسیاری خصوصی شدند ولی مدیران آنها را دولت تعیین میکند. باید تغییرات ساختاری و اساسی صورت گیرد، مسائل اقتصادی ایران باید ساختاری حل شود گاهی لازم است همه چیز به هم ریخته شود. اگر چنین اتفاقی بیفتد توانایی اقتصاد ایران در حد اقتصاد پویا و کارآمد خواهد شد.
تئوریسن اقتصادی احمدی نژاد؟!
جمشید پژویان سالها به این دلیل که گفته میشد مشاور و تئوریسین اقتصادی احمدینژاد بود موردانتقاد برخی محافل اقتصادی بود. خود ولی میگوید چنین نیست و این شایعهای بود که عدهای از «دشمنان دوست نمای وی»، مطرح کردند که خود دلیلش را حسادت میدانست. او در این باره چنین توضیح میداد: برای اینکه اسم پژویان را به عنوان اقتصاددان منتقد کل دولتها مخدوش کنند شایعه کردند که من مشاور احمدینژاد هستم در حالی که هیچ کس به اندازه من از سیاستهای اقتصادی احمدینژاد انتقاد نکرد. من علناً به احمدینژاد گفتم شما این کاره نیستید! بله من در دوران احمدینژاد رئیس شورای رقابت شدم چون شورای رقابت مثل بچه من بود و من خودم برای تشکیل آن در دولت اصلاحات تلاش بسیاری کردم. در زمان احمدینژاد شمسالدین حسینی که یکی از بهترین دانشجویان من بود و وزیر اقتصاد شده بود نزد من آمد و گفت بهتر است مسئولیت شورای رقابت را خودم به عهده بگیرم. شمسالدین به من گفت اگر قبول نکنی بهم خواهد ریخت. قرار هم بر این بود که شورای رقابت مستقل باشد. آن زمان احمدینژاد هم که من او را انسان باهوشی میدانم به این نتیجه رسید که اینکار از عهده من بر میآید و با پذیرش این سمت از سوی من موافقت کرد. با این حال تأکید میکنم که من هرگز به عنوان مشاور وی حضور نداشتم و فقط آن زمان جلسات بسیار کوتاهی میان ما برقرار شد که صرفاً در رابطه با شورای رقابت بود وگرنه بنده به اندازه 5 دقیقه هم به احمدینژاد مشاوره ندادم و یکبار هم به دیدار دولت نرفتم.
او را البته تئوریسین هدفمندی یارانهها هم میدانستند. موضوعی که به گفته وی مستقیماً از سوی خودش به احمدینژاد پیشنهاد نشده هرچند که مجریان آن را دانشجویانش میداند که به گفته خودش عملکرد مناسبی داشتند.
او چنین توضیح میداد: برچسبهایی به خاطر موضوع اصلاح قیمت نسبی و هدفمندی یارانهها به من خورد. هرچند که آن را هم دانش جعفری کلید زد و شمسالدین اجرا کرد. هرچند من هنوز هدفمندی یارانهها را یکی از عمدهترین اصلاحات اقتصادی میدانم و فقط بحث ما درباره اجرای آن از طریق یارانه نقدی و یا یارانه جنسی بود. وقتی میخواهید به مردم آسیب پذیر کمک کنید باید کمک نقدی باشد. من یادآوری کردم به شمسالدین که اگر میخواهید برای آسیب افزایش قیمت به مردم کمک کنید باید به مصرف کننده، کمک نقدی کنید. البته من و جریان طرح در بخش کمک به بخش تولید نظری داشتیم که آن اجرا نشد که اگر شده بود 80 درصد صنایع بازسازی میشد. قرار بود با اصلاح قیمتهای نسبی بخش صنعت اصلاح شود تا کارآیی بالا رود ولی در عمل چنین نشد و من اکنون بزرگترین ایراد موضوع هدفمندی یارانهها را از این جهت میدانم.
برش
30 سال محاسبه فقر
بخش بزرگی از مطالعات جمشید پژویان در حوزه فقر بود. زمانی پروژه سنگین فقرزدایی را در دولت مرحوم هاشمی رفسنجانی کلید زد و بعدها هم پروژهای را با مرکز پژوهشهای مجلس کلید زد که نتیجه آن هرگز به صورت مکتوب منتشر نشد. وی در این باره چنین میگفت:
زمانی که مرحوم هاشمی رفسنجانی رئیسجمهور بود، من مشاور وزیر اقتصاد بودم. مطالعه در حوزه فقر به من محول شد و نتیجه گرفتم که یارانه نان مردم را نمیشود قطع کرد. مطالعات من به اینجا رسید که اگر میخواهید یارانه بردارید نباید سراغ نان بروید بلکه باید سراغ شکر و روغن و بعد سراغ گوشت و مرغ و... بروید. فقر روستایی در دهه 60 دو برابر بیشتر از فقر شهری بود من متوجه شده بودم که قیمت گندم در روستاها هم شاید نصف قیمت گندمی است که به شهر میآید. بنابراین باید قیمت گندم بالا میرفت چون منبع اصلی درآمد مردم روستا گندم است. این سیاست را هم به کار بردم و متوجه شدم که در دهه هفتاد در اثر این سیاست فقر روستایی به اندازه همان فقر شهری شده است.
بعد از آن پروژهای دیگر هم برای مرکز پژوهشهای مجلس انجام دادم تحت عنوان «تأمین اجتماعی و فقر» در آن مطالعه به سراغ تمام زیرمجموعههای جامعه رفتم مانند کارفرماها، کارگران و... نتیجه آن مطالعه عظیمی بود که منتشر نشد چرا که در جریان عوض شدن مجلس از اصلاحطلبان به اصولگرایان معلق ماند. وقتی بنده مطالعه را شروع کردم مجلس دست اصلاحطلبان بود؛ بعد به دست اصولگرایان رسید و جلوی چاپ آن گرفته شد. در آخر کار روزی معاون احمد توکلی که دانشجوی من بود آمد و گفت که شرمنده است و برای انتشار پیشنهاد میکند این مطالعه شش بخشی به یک بخش تبدیل شود. من هم قبول کردم و بعد سعی کردم تغییرات را اعمال کنم ولی مجلس باز عوض شد. بعدها فهمیدم که نسخه کامل آن در سایت مرکز پژوهشهای مجلس شورای اسلامی منتشر شده است.
او سالهای زیادی به صورت سالانه نرخ فقر را محاسبه میکرد. کاری که دیگر در سالهای پایانی عمر خود به آن ادامه نداد. خود دراین باره چنین توضیح میداد: از سال 1362 تا سال 1392 هر سال نرخ فقر را حساب میکردم چه از طریق پروژههایی که انجام میدادم و چه از طرق مختلف دیگری. به هر حال دادههای خام را از مرکز آمار استخراج میکردم و.... البته دیگر از سال 1392 این کار را رها کردم و آن را به عهده سایر کارشناسان گذاشتم چرا که فکر میکردم برای من دیگر بس است! گفتنی است آرشیو نرخهای فقر به دست آمده اکنون موجود است.
این مصاحبه به دلیل مدت طولانیاش، به سه قسمت تقسیم شده بود و دست روزگار بر این رفت که در زمان انتشار قسمت سوم این مصاحبه وی در قید حیات نباشد. قسمتی که وی درباره کارنامه خود صحبت کرده بود و تأکید داشت که هرگز با هیچ دولتی در همکاری مستقیم نبوده است. هر چند کارنامه وی نشان میدهد که او حداقل ولو در کسوت یک کارشناس کمابیش برخی همکاریهایی با برخی دولتهای بعد انقلاب انجام داده است.
با این حال پژویان از اینکه وی را «مشاور» احمدینژاد خوانده بودند گلهمند بود و تأکید میکرد که دفعات بسیار معدودی با وی همکلام شده است و در همان بارها هم به صراحت درباره اقتصاد به احمدینژاد گفته است که «شما این کاره نیستید». البته به گفته پژویان، این استاد فقید اقتصاد دانشگاه علامه طباطبایی این دانشجویان او بودهاند که در زمان ریاستجمهوری احمدینژاد، مسئولیت پذیرفته و برخی از آموختههای خود را اجرا کردهاند. یکی از آنها هدفمندی یارانهها بوده است که پژویان تا آخرین روزها هم از آن دفاع میکرد و میگفت فقط برای درست اجرا نشدن بخش تولید آن، این پروژه با مشکل مواجه شد. او همچنین از آنچه در قالب شورای رقابت بنیانگذاری کرده و آن را مهمترین دستاورد خود میداند تمام قد دفاع کرده و ایرادات را در تغییر کارکرد آن میدانست.
در ادامه بخشهای منتشر شده این مصاحبه را بازخوانی و بخش منتشر نشده آن را میخوانیم:
وقتی این مصاحبه انجام شد در ماههای نخست جهشهای سنگین ارزی دولت روحانی بود. در زمانی که ماههای پیش از آن، بسیاری از کارشناسان اقتصادی و سیاسیون خروج یکجانبه ترامپ از برجام را جدی نگرفته بوده و دل به گشادهدستی اروپا خوش کرده بودند. پژویان از این خط مشی انتقاد داشت. میگفت اگر چنین شد دلیل آن این است که ما که پیشبینی سیاستمداران با تجربه را مبنی بر اینکه ترامپ از برجام خارج خواهد شد جدی نگرفتیم وگرنه از ابتدا زمانی که ترامپ به عنوان رئیسجمهور امریکا بر کرسی نشست مشخص بود که او این کار را خواهد کرد (خروج از توافق برجام) چراکه او با دشمنان ما مانند اسرائیل و همچنین کشورهای دیگرهمسایه که ما با آنها در رقابت هستیم مانند عربستان سعودی وکویت رابطهای حسنه داشت. بنابراین پیشبینی رفتار ترامپ چندان سخت نبود و هم مسئولان و هم کارشناسان قدرت این پیشبینی را داشتند. او به خیل عظیمی از مردم اشاره میکرد که افق برجام بدون ترامپ را پیشبینی کرده بودند و برای خرید ارز به بازار هجوم بردند و معتقد بود: در چنین شرایطی آیا میتوان گفت که در میان مسئولان کسی توان پیشبینی این وضعیت را نداشت؟ خیر چنین نیست ولی مسأله اصلی این است که سیاستدانان در تصمیمگیری و تصمیمسازی کمرنگ هستند همانطور که اقتصاددانان از تصمیمگیری رانده شدهاند. البته که نقش بعضی ذینفعان را هم در بهم ریختن اقتصاد ایران پررنگ ارزیابی میکنم. عدهای هستند که در آب گل آلود و اوضاع بحرانی منفعت دارند. بنابراین وقتی اقتصاد به هم بریزد منافع زیادی را جمعآوری میکنند و از این وضعیت استقبال میکنند. نباید از نقش آنها هم در تصمیمات اشتباه چشمپوشی کرد.
در کف شیر نر خونخواره
این اقتصاددان 75 ساله ابایی هم نداشت که به صراحت از لزوم بهبود روابط با غرب سخن بگوید. همچنانکه امریکا را یک شیر زورگو توصیف میکرد و معتقد بود «در کف شیرنر خون خوارهای، غیر تسلیم و رضا کو چارهای؟» او ترامپ را انسان نامتعادلی میدانست و به نقل خاطرهای از سفر خود به لندن پرداخت که در آن سفر هیأتی از کارشناسان بحث میکردهاند که چرا در امریکا وقتی قرار است صلاحیت کسی برای ریاستجمهوی احراز شود، انواع آزمایشات سلامت پزشکی برای وی واجب است ولی روان و رفتار آن فرد مورد آزمون سلامت قرار نمیگیرد؟ که اگر چنین میشد نه بوش پسر به مقام ریاستجمهوری میرسید و نه ترامپ.
به گفته وی البته آنچه در اثر تحریمها بر اقتصاد ایران رفت را صرفاً نباید به عوامل خارجی نسبت داد چراکه ما در ایران راهکارهای بلندمدتی داشتیم که اگر به آنها عمل کرده بودیم اینک گرفتار گرداب نمیشدیم. همانطور که اگر در دهههای گذشته به تولید 20 یا 30 قلم کالای صنعتی مبادرت و محصولاتی عرضه کرده بودیم که در بازارهای بینالمللی یا حداقل همین بازار منطقه رقیب نداشت و به آن احتیاج اساسی احساس میشد، به همین راحتی قابل حذف نبودیم. ولی اکنون میبینیم که در جهان مازاد نفت وجود دارد و نفت ایران نیز به راحتی با نفت عربستان و روسیه قابل جایگزینی است.
آفت آشناسالاری
پژویان در میان سخنانش بارها از اداره بخشهای مختلف کشور به وسیله انتصاب آشنایان به جای شایستگان انتقاد کرده و آن را بزرگترین آفت اقتصاد ایران میدانست. او سؤال میپرسید که چگونه است که اگر «فرزندان» مدیران ما دچار بیماری شوند، برای درمان سراغ بهترین دکتر میروند ولی اگر برای اداره امور کشور به انتصاب مدیری نیاز باشد، به جای بهترین مدیر و بهترین اقتصاددانان، آشنایان خود را بر کار میگمارند؟ او همچنین معضل دیگر را عدم پاسخگویی مسئولان دانسته و میپرسید، آیا تا کنون مسئولی را دیدهاید که به خاطر تصمیم غلطی مؤاخذه شود؟ تصمیماتی هستند که پیشتر گرفته شده و برای یک دهه یا حتی چند دهه به اقتصاد کشور آسیب زدهاند ولی...
این استاد بازنشسته دانشگاه همچنین به دستگاههای نظارتی هم انتقاد داشت و میگفت این دستگاهها ناکارآمدند مثلاً اینکه عمدتاً برای برخورد و اصلاح به سراغ مشاغل خرد میروند تا در صورتی که بازارها اندکی گران شود برخورد کنند در حالی که نیازی به این کار نیست وقتی اقتصاد بازار در جریان باشد و مصرفکننده قدرت انتخاب داشته باشد قیمتها متناسب رشد خواهد کرد.
وی همچنین ماهیت سازمان حمایت از مصرفکننده و تولید کننده را طنز دانسته و میگفت این سازمان همان مصداق شترگاو پلنگ است. در همه جای دنیا سازمانهای حمایت از مصرف کننده وجود دارد ولی در هیچ کجا با حمایت از تولیدکننده خلط نشده است. همین باعث شده است که برخی منافع تولیدکنندگان برای سازمان اولویت قرار گیرد. او به تجربه شخصی خود اشاره میکرد و میگفت شخصاً و به عنوان جمشید پژویان از کمپانی اتوموبیلسازی شکایت کرده است ولی به هیچ نتیجهای نرسیده است.
شورای رقابت؟
پژویان میگوید بنیان شورای رقابت در دولت اصلاحات گذاشته شده است. زمانی که دژپسند معاون برنامهریزی اقتصادی سازمان برنامه و بودجه و شمسالدین حسینی هم مدیر کل دفتر اقتصادی آن سازمان بود. ماجرا از این قرار بود که به همراهی فرهاد دژپسند، شمسالدین حسینی، علی طیب نیا و تعدادی حقوقدان قوانین شورای رقابت پیریزی شد. او در این باره چنین توضیح میداد: آنچه برای تشکیل شورای رقابت رفت مبتنی بر تخصص من یعنی رشته اقتصاد عمومی درامریکا بود. زمانی که من موفق به اخذ مدرک تخصصی شدم این رشته در امریکا و انگلستان هم چندان شناخته شده نبود هرچند که بعدها مدیریت اقتصادی در این کشورها بر این پایه بنا شد. ماجرا از این قرار بود که نئوکلاسیکها متوجه شدند بسیاری از بازارها دچار اختلال هستند و نیاز است تشکیلاتی بر آنها نظارت کنند. در ابتدا این وظیفه به دولت محول شده بود. در همین اثنا عدهای که از سواد کافی بهره چندانی نبرده بودند تصور میکردند این افراد نوکینزی هستند در حالی که این اصلاً ربطی به کینزیها نداشت. بعد از یکی دو دهه تجربه معلوم شد که خود دولتها در این پروسه مشکل آفرین هستند و بنابراین نظر بر ایجاد تشکیلاتی مستقل از دولت و سایر قوا رفت که وظیفهاش مانیتور کردن اقتصاد بود. تشکیلاتی که به اختیارات کافی هم نیاز داشت. در همین راستا بود که سازمانهای شورای رقابت شکل گرفتند. در سالهایی که شخصاً رئیس شورای رقابت بودم به نشستهای 5 سالانه شوراهای رقابت دنیا در ژنو میرفتم و متوجه شدم که از کشورهای مختلف افرادی میآیند که شورای رقابت در آنها سابقه 15 ساله دارد.
البته باید بگویم آنچه ما در شورای رقابت تأسیس کردیم اهدافی دیگر داشت که اداره آن تخصص میطلبید که متأسفانه محقق نشد. یکی از وظایف مهم این شورای تشخیص انحصار در بازار است که باید با شاخصهایی مانند تمرکز و... تعیین شود.به عبارتی کسانی که اداره میکنند باید به موضوع مسلط باشند. شورای رقابت میتوانست به این سو رود که برای انحصارات طبیعی دستورالعمل قیمت بدهد و برای انحصارات غیرطبیعی اقداماتی برای از بین رفتن انحصار کند ولی اکنون این شورا کجا ایستاده؟
مثلاً آن زمان درباره خودرو سازان ما به این نتیجه رسیدیم که آنچه رخ داده انحصار است. 94 تا 95 درصد آنچه در بازار برای فروش میرود در انحصار دو کمپانی است و این دو به راحتی میتوانند با تغییراتی که در میزان عرضه ایجاد میکنند در قیمت خودرو تأثیر بگذارند.اتفاقی که همین حالا هم در حال رخ دادن است. سؤال ما این بود که چرا برای ارائه مجوز برای خودروسازان دیگر مشکل ایجاد میشود؟ چرا تعرفههای گمرکی کاهش نمییابد تا تمام کمپانیهای خودروهای خارجی بتوانند با خودروهای داخلی رقابت کنند؟ این همه سال حمایت چه نتیجهای داده است؟ زمانی ما خودروسازی میکردیم که کره خودروسازی نداشت و کارشناسان کرهای به ایران ناسیونال آمدند که یاد بگیرند! اکنون ما کجاییم و کره کجاست؟
البته منظور من بازار خودروهای لوکس نیست. آن بازاری مجزا از بازار خودروهایی است که مردم معمولی استفاده میکنند و تعرفه گمرکی باید به روی آنها اعمال شود.
حمله به شورای رقابت
او در این مصاحبه به دلایل حمله به شورای رقابت هم اشاره کرده و میگفت: اگر شورای رقابت به وظایف خود عمل میکرد به همه این سازمانهای مثل تعزیرات، سازمان حمایت از مصرف کننده و... نیاز نداشت. زمانی که ما بر سرکار بودیم تمام سعیمان این بود که سریعاً پروندهها را حل و فصل کنیم. بعضی از مواردی که مراجعه میشد نیاز به گروه محقق داشت ما تحقیق میکردیم و مابقی باید مستندات مربوط به موضوع شکایت تا دو هفته آماده میشد و سپس ظرف دو جلسه هم تعیین تکلیف میشد. زمانی که سرکار بودم سنگر به سنگر و خاکریز به خاکریز میجنگیدیم. با شش وزارتخانه جنگیدم. مخابرات را از وزارت ارتباطات گرفتم، قیمتگذاری برق را از وزارت نیرو گرفتم، قیمتگذاری راه آهن وعوارض جادهای را از وزارت راه و شهرسازی گرفتم و...
کارگروهی تشکیل داده بودیم که تشخیص دهند آیا وضعیت موارد مطرح شده انحصاری هستند یا نه؟ موانع را چگونه میتوان رفع و رجوع کرد و...؟ ولی به هر حال دولت عوض شد و دانه دانه سنگرها پس گرفته شد و... متوجه شدم ممکن است بزودی از دست اینها (سکته) کنم و در نتیجه از تلاش منصرف شدم. واقعیت این است که شورای رقابت باید در مقابل دولت باشد چون شرکتهای ما اغلب در انحصار دولت هستند در عین حال بخش خصوصی ما هم در سلطه دولت است. بسیاری خصوصی شدند ولی مدیران آنها را دولت تعیین میکند. باید تغییرات ساختاری و اساسی صورت گیرد، مسائل اقتصادی ایران باید ساختاری حل شود گاهی لازم است همه چیز به هم ریخته شود. اگر چنین اتفاقی بیفتد توانایی اقتصاد ایران در حد اقتصاد پویا و کارآمد خواهد شد.
تئوریسن اقتصادی احمدی نژاد؟!
جمشید پژویان سالها به این دلیل که گفته میشد مشاور و تئوریسین اقتصادی احمدینژاد بود موردانتقاد برخی محافل اقتصادی بود. خود ولی میگوید چنین نیست و این شایعهای بود که عدهای از «دشمنان دوست نمای وی»، مطرح کردند که خود دلیلش را حسادت میدانست. او در این باره چنین توضیح میداد: برای اینکه اسم پژویان را به عنوان اقتصاددان منتقد کل دولتها مخدوش کنند شایعه کردند که من مشاور احمدینژاد هستم در حالی که هیچ کس به اندازه من از سیاستهای اقتصادی احمدینژاد انتقاد نکرد. من علناً به احمدینژاد گفتم شما این کاره نیستید! بله من در دوران احمدینژاد رئیس شورای رقابت شدم چون شورای رقابت مثل بچه من بود و من خودم برای تشکیل آن در دولت اصلاحات تلاش بسیاری کردم. در زمان احمدینژاد شمسالدین حسینی که یکی از بهترین دانشجویان من بود و وزیر اقتصاد شده بود نزد من آمد و گفت بهتر است مسئولیت شورای رقابت را خودم به عهده بگیرم. شمسالدین به من گفت اگر قبول نکنی بهم خواهد ریخت. قرار هم بر این بود که شورای رقابت مستقل باشد. آن زمان احمدینژاد هم که من او را انسان باهوشی میدانم به این نتیجه رسید که اینکار از عهده من بر میآید و با پذیرش این سمت از سوی من موافقت کرد. با این حال تأکید میکنم که من هرگز به عنوان مشاور وی حضور نداشتم و فقط آن زمان جلسات بسیار کوتاهی میان ما برقرار شد که صرفاً در رابطه با شورای رقابت بود وگرنه بنده به اندازه 5 دقیقه هم به احمدینژاد مشاوره ندادم و یکبار هم به دیدار دولت نرفتم.
او را البته تئوریسین هدفمندی یارانهها هم میدانستند. موضوعی که به گفته وی مستقیماً از سوی خودش به احمدینژاد پیشنهاد نشده هرچند که مجریان آن را دانشجویانش میداند که به گفته خودش عملکرد مناسبی داشتند.
او چنین توضیح میداد: برچسبهایی به خاطر موضوع اصلاح قیمت نسبی و هدفمندی یارانهها به من خورد. هرچند که آن را هم دانش جعفری کلید زد و شمسالدین اجرا کرد. هرچند من هنوز هدفمندی یارانهها را یکی از عمدهترین اصلاحات اقتصادی میدانم و فقط بحث ما درباره اجرای آن از طریق یارانه نقدی و یا یارانه جنسی بود. وقتی میخواهید به مردم آسیب پذیر کمک کنید باید کمک نقدی باشد. من یادآوری کردم به شمسالدین که اگر میخواهید برای آسیب افزایش قیمت به مردم کمک کنید باید به مصرف کننده، کمک نقدی کنید. البته من و جریان طرح در بخش کمک به بخش تولید نظری داشتیم که آن اجرا نشد که اگر شده بود 80 درصد صنایع بازسازی میشد. قرار بود با اصلاح قیمتهای نسبی بخش صنعت اصلاح شود تا کارآیی بالا رود ولی در عمل چنین نشد و من اکنون بزرگترین ایراد موضوع هدفمندی یارانهها را از این جهت میدانم.
برش
30 سال محاسبه فقر
بخش بزرگی از مطالعات جمشید پژویان در حوزه فقر بود. زمانی پروژه سنگین فقرزدایی را در دولت مرحوم هاشمی رفسنجانی کلید زد و بعدها هم پروژهای را با مرکز پژوهشهای مجلس کلید زد که نتیجه آن هرگز به صورت مکتوب منتشر نشد. وی در این باره چنین میگفت:
زمانی که مرحوم هاشمی رفسنجانی رئیسجمهور بود، من مشاور وزیر اقتصاد بودم. مطالعه در حوزه فقر به من محول شد و نتیجه گرفتم که یارانه نان مردم را نمیشود قطع کرد. مطالعات من به اینجا رسید که اگر میخواهید یارانه بردارید نباید سراغ نان بروید بلکه باید سراغ شکر و روغن و بعد سراغ گوشت و مرغ و... بروید. فقر روستایی در دهه 60 دو برابر بیشتر از فقر شهری بود من متوجه شده بودم که قیمت گندم در روستاها هم شاید نصف قیمت گندمی است که به شهر میآید. بنابراین باید قیمت گندم بالا میرفت چون منبع اصلی درآمد مردم روستا گندم است. این سیاست را هم به کار بردم و متوجه شدم که در دهه هفتاد در اثر این سیاست فقر روستایی به اندازه همان فقر شهری شده است.
بعد از آن پروژهای دیگر هم برای مرکز پژوهشهای مجلس انجام دادم تحت عنوان «تأمین اجتماعی و فقر» در آن مطالعه به سراغ تمام زیرمجموعههای جامعه رفتم مانند کارفرماها، کارگران و... نتیجه آن مطالعه عظیمی بود که منتشر نشد چرا که در جریان عوض شدن مجلس از اصلاحطلبان به اصولگرایان معلق ماند. وقتی بنده مطالعه را شروع کردم مجلس دست اصلاحطلبان بود؛ بعد به دست اصولگرایان رسید و جلوی چاپ آن گرفته شد. در آخر کار روزی معاون احمد توکلی که دانشجوی من بود آمد و گفت که شرمنده است و برای انتشار پیشنهاد میکند این مطالعه شش بخشی به یک بخش تبدیل شود. من هم قبول کردم و بعد سعی کردم تغییرات را اعمال کنم ولی مجلس باز عوض شد. بعدها فهمیدم که نسخه کامل آن در سایت مرکز پژوهشهای مجلس شورای اسلامی منتشر شده است.
او سالهای زیادی به صورت سالانه نرخ فقر را محاسبه میکرد. کاری که دیگر در سالهای پایانی عمر خود به آن ادامه نداد. خود دراین باره چنین توضیح میداد: از سال 1362 تا سال 1392 هر سال نرخ فقر را حساب میکردم چه از طریق پروژههایی که انجام میدادم و چه از طرق مختلف دیگری. به هر حال دادههای خام را از مرکز آمار استخراج میکردم و.... البته دیگر از سال 1392 این کار را رها کردم و آن را به عهده سایر کارشناسان گذاشتم چرا که فکر میکردم برای من دیگر بس است! گفتنی است آرشیو نرخهای فقر به دست آمده اکنون موجود است.
ماحصل دیدارهای هیأت افغانستانی در ایران نشان میدهد
توافق دو همسایه برای امنیت مرزی
- اتمر: رفتار توأم با مدارا و محبت ایرانیها در ۴۰ سال گذشته نسبت به اتباع افغانستانی ادامه یابد
- تهران و کابل برای حضور فعالان اقتصادی و متخصصین در ایران و افغانستان سند همکاری امضا کردند
گروه سیاسی/ روابط راهبردی ایران و افغانستان خدشه ناپذیر است؛ این پیام نتیجه و چکیده دیدارهایی است که سرپرست وزارت خارجه جمهوری اسلامی افغانستان با مقامات کشورمان داشت.
«محمد حنیف اتمر» در رأس هیأت بلندپایه سیاسی، اقتصادی و امنیتی در مقطعی به تهران سفر کرد که بسیاری تصور میکردند دو حادثه ناگوار برای اتباع افغانستان در جریان سفرشان به ایران و شایعهپردازیهای انجام شده پیرامون آن میتواند مبنایی برای بروز تنش و دوری میان دو کشور باشد.
وزارت خارجه افغانستان اما اعلام کرده بود که هدف از این سفر نه فقط پرداختن به آن رویدادهای ناگوار و جستوجوی راهحل برای جلوگیری از تکرار آن که تلاش برای تقویت و توسعه همکاریهای همهجانبه و مذاکرات پیرامون سند همکاریهای جامع بین دو کشور است. سند جامعی که پس از 5 سال کار کارشناسی قرار است ظرف 3 ماه آینده مصوب و اجرایی شود.
سرپرست وزارت خارجه افغانستان که در روز نخست سفرش با وزیر امور خارجه و دبیر شورای عالی کشورمان مذاکره داشت روز گذشته با عبدالرضا رحمانی فضلی وزیر کشور نیز دیدار و گفتوگو کرد.
به گزارش ایرنا، وزیر کشورمان درباره این گفت وگو با اشاره به مذاکره دو طرف در جهت افزایش همکاریها و تقویت رابطه ایران و افغانستان، افزود: یکی از مباحث، موضوعات مرزی و آنچه در مناطق مرزی اتفاق میافتد بود که در این زمینه با یکدیگر موافقتنامه امنیتی داریم و مقرر شد کمیسیونهای مشترک مرزی و کمیساریای مرزی را به صورت مستمر و در زمانبندیهای مشخص بگذاریم و مسائلمان را آنجا مطرح کنیم. چارهجویی برای مشکلات ایجاد شده در مسیر تردد شهروندان افغانستان به ایران و حوادثی که در اثر مهاجرتهای غیرقانونی رخ میدهد از جمله موضوعات دیگری بود که محل گفتوگوی مقامهای دو کشور قرار گرفت. وزیر کشور در این باره با اشاره به محتوای مذاکره دیروز گفت: مقرر شد دولتهای هر دو کشور تلاش کنند همه موانعی که در مسیر تردد قانونی است برداشته و تردد قانونی تسهیل شود که برادران افغانستانی بتوانند از طریق مسیرهای کاملاً قانونی و حمایت شده در کشورمان حضور یابند و آنها با اعتماد و اطمینان بیشتری کارهای خود را انجام دهند.
رحمانی فضلی همچنین از توافق دو طرف برای توسعه همکاری منطقهای و برگزاری نشست مشترک با سرمایهگذاران در مناطق مرزی دو کشور خبر داد و گفت: امیدواریم این نشستها و جلسات و این تبادل افکار و نظرات موجب خیر و برکت برای دو کشور همسایه که زبان مشترک، تاریخ مشترک و فرهنگ مشترک دارند باشد و همچنین امیدوارم که این نشستها ادامه داشته باشد تا نتایجی که الان به دست آمد در عمل هم محقق شود.
اتمر: نگرانیهای مشترک را برطرف میکنیم
سرپرست وزارت امور خارجه افغانستان نیز دیدار و گفت وگویش با وزیر کشور ایران را مثبت ارزیابی کرد و گفت: با تکیه بر مناسبات برادرانه میتوانیم به فضل خدا تمام نگرانیهای مشترک را برطرف کنیم. او با بیان اینکه مسأله شهروندان افغان در ایران یکی از موضوعات بسیار مهم بحث بود، گفت: ما از مهماننوازی و حمایت دولت و مردم ایران سپاسگزاریم و روی این نکته تأکید کردیم که تردد باید قانونی باشد و تأکید کردیم که حفظ حقوق بشری اتباع، رفتار توأم با مدارا و محبت همیشگی که مردم ایران در ۴۰ سال گذشته نسبت به اتباع افغانستانی داشته ادامه یابد و قلباً از این موضوع تشکر میکنیم. او افزود: البته برای ما مهم است که عملاً مسأله تردد قانونی و زمینهسازی برای کار و کارگر افغان در ایران به صورت قانونی اقداماتی را انجام دهیم که به خیر و صلاح هر دو ملت باشد.
«میرویس ناب» معاون وزیر امور خارجه افغانستان نیز که دیروز با عباس عراقچی معاون سیاسی وزارت امور خارجه کشورمان دیدار داشت در صفحه توئیتر خود در باره محتوای این دیدار نوشت: «گفتوگوی سازنده با عراقچی درباره توافقنامه همکاری جامع که امور اقتصادی، ترانزیت، سیاسی و مرزی را شامل میشود، داشتم. قانونی کردن وضعیت افغانها در ایران اولویت اصلی ما است. همچنین از ایران به خاطر حمایت از جمهوری اسلامی افغانستان در جریان تلاشهای صلح سپاسگزاریم.»
واکنش وزارت امور خارجه به تلاش برای تضعیف رابطه تهران – کابل
وزارت خارجه کشورمان نیز روز گذشته به تحریکات خارجی برای تضعیف رابطه ایران و افغانستان واکنش نشان داد و در پاسخ به توییت یک دستیار وزارت امور خارجه امریکا که با اتکا به حوادث ناگوار رخ داده طی دو ماه گذشته برای شهروندان افغانستان و داستان پردازیهای رسانهای درباره آن حوادث ایران را به نقض حقوق پناهجویان متهم کرده بود، با یادآوری اقدامات ضد مهاجرتی دولت ترامپ و از جمله اقدام ضد انسانی جدا کردن کودکان مهاجر از والدینشان نوشت: «دولتی دارد از حقوق پناهجویان حرف میزند که شعار انتخاباتیاش «دیوار بکشیم» بوده و بارها به دلیل سیاستهای بیرحمانه مرزیاش با محکومیت عمومی روبهرو شده.»
وزارت امور خارجه کشورمان با تأکید بر اینکه «ایران و افغانستان به عنوان دو ملت برادر، روابط مستحکم و ریشهداری دارند که بر پیوندهای تاریخی و فرهنگی بنا شده است و تحریکات خارجی که اهدافی شوم دارند، هرگز نمیتوانند این رابطه نزدیک را تضعیف کنند»، یادآور شد: «ایران، برای چندین دهه میزبان پناهجویان افغانستانی بوده که از جنگ و درگیریهایی فرار کردهاند که به واسطه مداخله و تهاجم ایالات متحده ایجاد شده است. ما همچنان به پشتیبانی از برادران و خواهران افغانستانی خود در دوران دشواریهای آنها ادامه خواهیم داد و بار دیگر ایالات متحده را به پایان دادن به حضور بیثبات کنندهاش در منطقه، فرا میخوانیم.»
بــــرش
تدابیر لازم برای جلوگیری از تردد غیرقانونی در مرزها
وزیر امور خارجه ایران و سرپرست وزارت خارجه افغانستان در بیانیهای کمیتههای امنیتی - سرحدی را موظف کردند در راستای تأمین امنیت سرحد دو کشور و برای جلوگیری از تردد غیرقانونی و قاچاق انسان و کالا تدابیر لازم را اتخاذ کنند.
به گزارش ایرنا، در جریان ملاقاتهای محمد حنیف اتمر با مقامهای کشورمان طرفین در قالب هشت کمیته کاری شامل کمیتههای سند جامع، قانونمندسازی اقامت اتباع، همکاریهای مرزی، کار، آب، همکاریهای فرهنگی، انرژی و صحت بهداشت در مورد توسعه و گسترش مناسبات دو کشور در ابعاد مختلف بحث و تبادل نظر کردند. در بخشی از بیانیه مشترک 15 بندی دو کشور در پایان این مذاکرات دو روزه آمده است:جمهوری اسلامی ایران ضمن استقبال از روند صلح با مالکیت و رهبری دولت و مردم افغانستان، اعلام آمادگی کرد تا در صورت درخواست جمهوری اسلامی افغانستان، ظرفیت و امکانات خود را برای تسهیل روند مذاکرات بینالافغانی و میزبانی از این مذاکرات به کارگیرد. در این بیانیه با اشاره به بحث و تبادل نظر درباره جزئیات حوادث اخیر که باعث تلفات بشری شده، آمده: جانب ایران از پیشرفت تحقیقات به جانب افغانستان معلومات داد و هر دو جانب توافق کردند که تدابیر را به منظور جلوگیری از وقوع چنین حوادث اتخاذ کنند. از جمله به کمیتههای امنیتی- سرحدی و قانونمندسازی حضور اتباع دو طرف در خاک یکدیگر وظیفه سپرده شد تا در راستای تأمین امنیت سرحد مشترک دو کشور برای جلوگیری از تردد غیرقانونی و قاچاق انسان و کالاها تدابیر لازم را اتخاذ کنند. در این ارتباط طرفین لزوم حضور نیروهای امنیتی افغانستان در پاسگاههای مرزی تخلیه شده آن کشور و نیز تسهیل صدور روادید جمهوری اسلامی ایران را مورد توجه قرار دادند. همچنین دوطرف اعلام کردند در چارچوب سند جامع همکاریهای راهبردی، با امضای یک توافقنامه دوجانبه، ضمن سامان دادن به حضور قانونمند نیروی کار افغان در جمهوری اسلامی ایران، مجوزهای لازم را برای حضور فعالان اقتصادی و نیروهای متخصص دو کشور در ایران و افغانستان فراهم کنند.
طرفین درخصوص همکاریهای اقتصادی- بازرگانی منطقهای و چندجانبه از جمله در حوزه ترانزیت و حملونقل نیز توافق کرده و نقش بندر چابهار به عنوان موتور محرک همکاریهای تجاری- ترانزیتی در منطقه را مورد تأکید قرار دادند.
سازندگان «شنای پروانه» و «خوب بد جلف 2» به اکران تابستان رضایت دادند
بازگشت زندگی به سالنهای سینما
نیلوفر ساسانی
خبرنگار
«بازگشایی سالنهای سینما از اول تیرماه» وعدهای بود که 24 خردادماه با موافقت ستاد ملی مقابله با کرونا از سوی مدیران فرهنگی اعلام شد. بازگشایی سالنهای سینما به رعایت دستورالعملهای بهداشتی از جمله استفاده از حداکثر ۵۰ درصد ظرفیت مشروط شده بود و سینماداران در شرایطی به بازگشایی سالنهای سینمایی رضایت داده بودند که توقع داشتند فیلمهایی با پتانسیل جذب مخاطب اکران شود تا ظرفیت 50 درصد سالنهای سینما در سانسهای نمایش تکمیل شود. در پی اعلام این موافقت و با اعلام آمادگی دو فیلم «شنای پروانه» محمد کارت و «خوب بد جلف2، ارتش سری» پیمان قاسمخانی برنامهریزیها برای شروع اکرانی موفق در سال 99 انجام شد.
آمادگی سینماداران و انصراف فیلمسازان
رعایت فاصهگذاری ایمن هنگام ورود و خروج تماشاچیان، در دسترس بودن مایع ضدعفونیکننده برای مراجعهکنندگان، ضدعفونی روزانه سینما و سالنها، رعایت موازین بهداشتی در عرضه مواد غذایی در بوفهها و... در روزهای منتهی به تابستان در دستور کار سینماداران قرار گرفت. در حالی که سالنهای سینما از شامگاه روز جمعه آماده میزبانی از مخاطبان سینما شدند تصمیم غافلگیرکننده صاحبان دو فیلم «شنای پروانه» و «خوب بد جلف»، سینماها را در آستانه بازگشایی با بحران مواجه کرد. رسول صدرعاملی تهیهکننده فیلم «شنای پروانه» دلیل انصرافش را اعتراض به عملی نشدن وعدههای حمایتی سازمان سینمایی، خانه سینما و شهرداری تهران در ایجاد فضای تبلیغاتی مناسب اعلام کرد و محسن چگینی تهیهکننده فیلم «خوب، بد، جلف٢؛ ارتش سری» در مصاحبهای کوتاه عنوان کرد که در شرایط موجود از اکران فیلمش معذور است. با انصراف سازندگان دو فیلم، مدیران سینمایی برای تعهد به وعده بازگشایی سالنهای سینما تلاش کردند و در نهایت در ساعات پایانی روز شنبه به بازگشایی سالنهای سینما با نمایش 5 فیلمی که اکرانشان در اسفندماه نیمهتمام مانده بود رضایت دادند تا در فرصت بهتر برای اکران فیلمهای پرمخاطب رایزنی شود. از روز یکشنبه اول تیرماه طبق قرار وعده شده با نمایش «بیوزنی» به کارگردانی مهدی فردقادری و تهیهکنندگی مرتضی شایسته، «چهل و هفت» بهکارگردانی احمد اطراقچی و تهیهکنندگی ناهید دلآگاه، «عطر داغ» به کارگردانی علی ابراهیمی و تهیهکنندگی امیرشهاب رضویان، «قطار آن شب» بهکارگردانی حمیدرضا قطبی و تهیهکنندگی بهروز رشاد و «یادم تو را فراموش» به کارگردانی و تهیهکنندگی علی عطشانی اکران سال 99 در ابتدای تابستان آغاز شد.
اینجا چراغی روشن است
پساز 4 ماه تعطیلی چراغ سینماها روشن شد اما این بازگشایی دلخوشی به فانوس بود و سالنهای سینماها همچنان سوت و کور. تنها کورسوی امید سهم بسیار بالای دو فیلم «شنای پروانه» و «خوب، بد، جلف ۲؛ ارتش سری» از بلیتفروشی روز اول سینماهای کشور آن هم در شرایطی بود که این دو فیلم از اکران انصراف داده بودند. پس از چند روز کش و قوس و بحث و مذاکره، سرانجام در آخرین ساعات یکشنبه اول تیرماه رایزنی مدیران سینمایی نتیجه داد و تهیهکنندگان این دو فیلم به اکران آثارشان رضایت دادند. مرتضی شایسته، دبیر شورای صنفی نمایش در گفتوگویی صاحبان این دو فیلم را خط شکنان اکران اعلام کرد و رسول صدرعاملی هم گفت که «به احترام مخاطبان و تماشاگران پیگیر سینما» به اکران فیلم رضایت داده است. قرار است این دو فیلم از چهارشنبه ۴ تیر روی پرده بروند و حالا با نگاهی امیدوارانهتر میتوان به طرح بازگشایی سینماها دلخوش کرد. «شنای پروانه» محمد کارت با برگزیده شدن بهعنوان بهترین فیلم از نگاه مخاطبان جشنواره فیلم فجر از همان ایام بهعنوان یکی از امیدهای فروش بالا در اکران مطرح شد. اولین تجربه کارگردانی محمد کارت علاوه بر استقبال تماشاگران با اقبال عمومی منتقدان سینما و هیأت داوران سی وهشتمین جشنواره فیلم فجر همراه بود و ۶ سیمرغ این دوره جشنواره از جمله بهترین بازیگر نقش مکمل مرد (امیر آقایی) و بهترین بازیگر نقش مکمل زن (طناز طباطبایی) را از آن خود کرد. علاوه بر آقایی و طباطبایی، جواد عزتی که نادیده گرفته شدن بازیاش از حاشیههای خبرساز جشنواره بود در کنار همسرش مهلقا باقری در این فیلم حضور دارد. در خلاصه داستان این فیلم آمده: فیلمی از زنی بهنام پروانه (طناز طباطبایی) هنگام شنا در استخر در فضای مجازی منتشر میشود و حالا هاشم شوهر پروانه (امیر آقایی) و برادرش حجت (جواد عزتی) بهدنبال انتقام گرفتن از کسی هستند که این فیلم را منتشر کرده است.
فیلم «خوب، بد جلف ۲» پیمان قاسمخانی که از ابتدای اسفندماه نمایش عمومیاش بهعنوان اکران نوروزی در سرگروهی سینما آزادی آغاز شد و با شیوع کرونا نیمهتمام ماند هم با توجه به حضور زوج موفق پژمان جمشیدی و سام درخشانی و فضای طنز فیلم از شانسهای کسب عنوان پرفروشهای سال سینماست. این فیلم درباره گروهی ضد انقلابی به ریاست دکتر مدنی (با بازی فرهاد آییش) است که زیر نظر دونالد ترامپ، مأموریتی به فربد (با بازی حامد کمیلی) در ایران بهعنوان گروه فیلمبرداری میدهد. در این پروژه فیلمسازی، پژمان جمشیدی و سام درخشانی بهعنوان بازیگرهای فیلمی بهنام «ارتش سری» انتخاب میشوند. ریحانه پارسا، گوهر خیراندیش، امیرمهدی ژوله و ستاره پسیانی از دیگر بازیگران این فیلم هستند.
آغازی دوباره برای هنر و تجربه
با دمیدن روحی تازه در سالنهای سینما با اکران این دو فیلم تازه نفس؛ اما نگرانیهایی درباره افزایش قیمت بلیت در پیش فروش برخی سینماها مطرح شد. اما محمدرضا صابری سخنگوی انجمن سینماداران با تکذیب افزایش رسمی قیمت بلیط اعلام کرد که 9 درصد ارزش افزوده که پیش از این بر عهده سینماها بوده از مخاطب دریافت میشود. بر این اساس بلیط سینماهای مدرن از 20 هزار تومان بود به 22 هزار و 500 ، سینماهای ممتاز از 15 هزار به بیش از 16 هزار و قیمت بلیت سینماهای درجه یک از 12 هزار تومان به بیش از 13 هزار تومان افزایش یافته است. اما تمام بضاعت گیشه سینما به این فیلمها خلاصه نمیشود و در روزهای پایانی هفته سه فیلم از گروه هنر و تجربه نیز به ظرفیت اکران اضافه میشود. از سوم تیرماه اکران فیلم سینمایی «یلدا» به کارگردانی مسعود بخشی و تهیهکنندگی علی مصفا در سینماهای هنر و تجربه آغاز میشود. «یلدا» با بازی بهناز جعفری، فرشته صدرعرفایی، بابک کریمی، صدف عسگری و فرشته حسینی درباره بخشش است. مریم کمیجانی زن جوانی که بهدلیل قتل شوهرش ناصر ضیا به مرگ محکوم شده است، در شب یلدا به استودیو برنامه تلویزیونی پربیننده لذت عفو آورده میشود تا توسط تنها فرزند مقتول (مونا ضیا) بخشیده شود. همچنین اکران مستند «صحنههایی از یک جدایی» به کارگردانی و تهیهکنندگی وحید صداقت که از 27 بهمنماه روی پرده سینماهای «هنر و تجربه» رفته بود از روز سهشنبه پیگیری میشود. مستند تحسین شده «جایی برای فرشتهها نیست» به کارگردانی سام کلانتری و تهیهکنندگی حامد شکیبانیا و محسن شاهمحمد میراب نیز از روز چهارشنبه 4 تیرماه در سینماهای این گروه روی پرده میرود. این فیلم بهعنوان پرجایزهترین مستند سینمایی سال گذشته - برنده سیمرغ بلورین جشنواره فیلم فجر و چهار جایزه از جشنواره بینالمللی «سینماحقیقت» از جمله جایزه ویژه تماشاگران- درباره تیم ملی دختران اسکیت هاکی ایران و مشکلات پیچیده آنها در راه مسابقات آسیایی کرهجنوبی و بهانهای برای وارد شدن به زندگی این دختران است.
خبرنگار
«بازگشایی سالنهای سینما از اول تیرماه» وعدهای بود که 24 خردادماه با موافقت ستاد ملی مقابله با کرونا از سوی مدیران فرهنگی اعلام شد. بازگشایی سالنهای سینما به رعایت دستورالعملهای بهداشتی از جمله استفاده از حداکثر ۵۰ درصد ظرفیت مشروط شده بود و سینماداران در شرایطی به بازگشایی سالنهای سینمایی رضایت داده بودند که توقع داشتند فیلمهایی با پتانسیل جذب مخاطب اکران شود تا ظرفیت 50 درصد سالنهای سینما در سانسهای نمایش تکمیل شود. در پی اعلام این موافقت و با اعلام آمادگی دو فیلم «شنای پروانه» محمد کارت و «خوب بد جلف2، ارتش سری» پیمان قاسمخانی برنامهریزیها برای شروع اکرانی موفق در سال 99 انجام شد.
آمادگی سینماداران و انصراف فیلمسازان
رعایت فاصهگذاری ایمن هنگام ورود و خروج تماشاچیان، در دسترس بودن مایع ضدعفونیکننده برای مراجعهکنندگان، ضدعفونی روزانه سینما و سالنها، رعایت موازین بهداشتی در عرضه مواد غذایی در بوفهها و... در روزهای منتهی به تابستان در دستور کار سینماداران قرار گرفت. در حالی که سالنهای سینما از شامگاه روز جمعه آماده میزبانی از مخاطبان سینما شدند تصمیم غافلگیرکننده صاحبان دو فیلم «شنای پروانه» و «خوب بد جلف»، سینماها را در آستانه بازگشایی با بحران مواجه کرد. رسول صدرعاملی تهیهکننده فیلم «شنای پروانه» دلیل انصرافش را اعتراض به عملی نشدن وعدههای حمایتی سازمان سینمایی، خانه سینما و شهرداری تهران در ایجاد فضای تبلیغاتی مناسب اعلام کرد و محسن چگینی تهیهکننده فیلم «خوب، بد، جلف٢؛ ارتش سری» در مصاحبهای کوتاه عنوان کرد که در شرایط موجود از اکران فیلمش معذور است. با انصراف سازندگان دو فیلم، مدیران سینمایی برای تعهد به وعده بازگشایی سالنهای سینما تلاش کردند و در نهایت در ساعات پایانی روز شنبه به بازگشایی سالنهای سینما با نمایش 5 فیلمی که اکرانشان در اسفندماه نیمهتمام مانده بود رضایت دادند تا در فرصت بهتر برای اکران فیلمهای پرمخاطب رایزنی شود. از روز یکشنبه اول تیرماه طبق قرار وعده شده با نمایش «بیوزنی» به کارگردانی مهدی فردقادری و تهیهکنندگی مرتضی شایسته، «چهل و هفت» بهکارگردانی احمد اطراقچی و تهیهکنندگی ناهید دلآگاه، «عطر داغ» به کارگردانی علی ابراهیمی و تهیهکنندگی امیرشهاب رضویان، «قطار آن شب» بهکارگردانی حمیدرضا قطبی و تهیهکنندگی بهروز رشاد و «یادم تو را فراموش» به کارگردانی و تهیهکنندگی علی عطشانی اکران سال 99 در ابتدای تابستان آغاز شد.
اینجا چراغی روشن است
پساز 4 ماه تعطیلی چراغ سینماها روشن شد اما این بازگشایی دلخوشی به فانوس بود و سالنهای سینماها همچنان سوت و کور. تنها کورسوی امید سهم بسیار بالای دو فیلم «شنای پروانه» و «خوب، بد، جلف ۲؛ ارتش سری» از بلیتفروشی روز اول سینماهای کشور آن هم در شرایطی بود که این دو فیلم از اکران انصراف داده بودند. پس از چند روز کش و قوس و بحث و مذاکره، سرانجام در آخرین ساعات یکشنبه اول تیرماه رایزنی مدیران سینمایی نتیجه داد و تهیهکنندگان این دو فیلم به اکران آثارشان رضایت دادند. مرتضی شایسته، دبیر شورای صنفی نمایش در گفتوگویی صاحبان این دو فیلم را خط شکنان اکران اعلام کرد و رسول صدرعاملی هم گفت که «به احترام مخاطبان و تماشاگران پیگیر سینما» به اکران فیلم رضایت داده است. قرار است این دو فیلم از چهارشنبه ۴ تیر روی پرده بروند و حالا با نگاهی امیدوارانهتر میتوان به طرح بازگشایی سینماها دلخوش کرد. «شنای پروانه» محمد کارت با برگزیده شدن بهعنوان بهترین فیلم از نگاه مخاطبان جشنواره فیلم فجر از همان ایام بهعنوان یکی از امیدهای فروش بالا در اکران مطرح شد. اولین تجربه کارگردانی محمد کارت علاوه بر استقبال تماشاگران با اقبال عمومی منتقدان سینما و هیأت داوران سی وهشتمین جشنواره فیلم فجر همراه بود و ۶ سیمرغ این دوره جشنواره از جمله بهترین بازیگر نقش مکمل مرد (امیر آقایی) و بهترین بازیگر نقش مکمل زن (طناز طباطبایی) را از آن خود کرد. علاوه بر آقایی و طباطبایی، جواد عزتی که نادیده گرفته شدن بازیاش از حاشیههای خبرساز جشنواره بود در کنار همسرش مهلقا باقری در این فیلم حضور دارد. در خلاصه داستان این فیلم آمده: فیلمی از زنی بهنام پروانه (طناز طباطبایی) هنگام شنا در استخر در فضای مجازی منتشر میشود و حالا هاشم شوهر پروانه (امیر آقایی) و برادرش حجت (جواد عزتی) بهدنبال انتقام گرفتن از کسی هستند که این فیلم را منتشر کرده است.
فیلم «خوب، بد جلف ۲» پیمان قاسمخانی که از ابتدای اسفندماه نمایش عمومیاش بهعنوان اکران نوروزی در سرگروهی سینما آزادی آغاز شد و با شیوع کرونا نیمهتمام ماند هم با توجه به حضور زوج موفق پژمان جمشیدی و سام درخشانی و فضای طنز فیلم از شانسهای کسب عنوان پرفروشهای سال سینماست. این فیلم درباره گروهی ضد انقلابی به ریاست دکتر مدنی (با بازی فرهاد آییش) است که زیر نظر دونالد ترامپ، مأموریتی به فربد (با بازی حامد کمیلی) در ایران بهعنوان گروه فیلمبرداری میدهد. در این پروژه فیلمسازی، پژمان جمشیدی و سام درخشانی بهعنوان بازیگرهای فیلمی بهنام «ارتش سری» انتخاب میشوند. ریحانه پارسا، گوهر خیراندیش، امیرمهدی ژوله و ستاره پسیانی از دیگر بازیگران این فیلم هستند.
آغازی دوباره برای هنر و تجربه
با دمیدن روحی تازه در سالنهای سینما با اکران این دو فیلم تازه نفس؛ اما نگرانیهایی درباره افزایش قیمت بلیت در پیش فروش برخی سینماها مطرح شد. اما محمدرضا صابری سخنگوی انجمن سینماداران با تکذیب افزایش رسمی قیمت بلیط اعلام کرد که 9 درصد ارزش افزوده که پیش از این بر عهده سینماها بوده از مخاطب دریافت میشود. بر این اساس بلیط سینماهای مدرن از 20 هزار تومان بود به 22 هزار و 500 ، سینماهای ممتاز از 15 هزار به بیش از 16 هزار و قیمت بلیت سینماهای درجه یک از 12 هزار تومان به بیش از 13 هزار تومان افزایش یافته است. اما تمام بضاعت گیشه سینما به این فیلمها خلاصه نمیشود و در روزهای پایانی هفته سه فیلم از گروه هنر و تجربه نیز به ظرفیت اکران اضافه میشود. از سوم تیرماه اکران فیلم سینمایی «یلدا» به کارگردانی مسعود بخشی و تهیهکنندگی علی مصفا در سینماهای هنر و تجربه آغاز میشود. «یلدا» با بازی بهناز جعفری، فرشته صدرعرفایی، بابک کریمی، صدف عسگری و فرشته حسینی درباره بخشش است. مریم کمیجانی زن جوانی که بهدلیل قتل شوهرش ناصر ضیا به مرگ محکوم شده است، در شب یلدا به استودیو برنامه تلویزیونی پربیننده لذت عفو آورده میشود تا توسط تنها فرزند مقتول (مونا ضیا) بخشیده شود. همچنین اکران مستند «صحنههایی از یک جدایی» به کارگردانی و تهیهکنندگی وحید صداقت که از 27 بهمنماه روی پرده سینماهای «هنر و تجربه» رفته بود از روز سهشنبه پیگیری میشود. مستند تحسین شده «جایی برای فرشتهها نیست» به کارگردانی سام کلانتری و تهیهکنندگی حامد شکیبانیا و محسن شاهمحمد میراب نیز از روز چهارشنبه 4 تیرماه در سینماهای این گروه روی پرده میرود. این فیلم بهعنوان پرجایزهترین مستند سینمایی سال گذشته - برنده سیمرغ بلورین جشنواره فیلم فجر و چهار جایزه از جشنواره بینالمللی «سینماحقیقت» از جمله جایزه ویژه تماشاگران- درباره تیم ملی دختران اسکیت هاکی ایران و مشکلات پیچیده آنها در راه مسابقات آسیایی کرهجنوبی و بهانهای برای وارد شدن به زندگی این دختران است.
زباله سوزها در گیلان روی کاغذ ماندهاند و در مازندران هنوز روشن نشدهاند!
دفن غیراصولی زباله در استانهای سبز
گروه ایران زمین/ مسئولان بهداشتی و زیست محیطی در گیلان و مازندران، راهاندازی نیروگاههای زباله سوز را کلید حل بحران زباله در این دو استان میدانند. زباله سوزهایی که در مازندران بهدلیل تخصیص نیافتن اعتبارات تکمیل نشدهاند و طرح آنها در گیلان نیز هنوز روی کاغذ مانده است. با راهاندازی این زباله سوزها هم برق تولید میشود و هم محیطزیست از آلودگیها و شیرابههای زبالهها درامان میماند. هر چند از سال 1390 وعدههای مسئولان درباره بهرهبرداری 2 نیروگاه زبالهسوز 250 تنی نوشهر و 450 تنی ساری کورسوی امیدی برای پایان این معضل در دل مردم روشن کرد اما با گذشت 9 سال از این وعده هنوز هیچ کدام از این 2 نیروگاه وارد مدار نشدهاند و حالا با شیوع بیماری کرونا و افزایش زبالهها این معضل پررنگتر از قبل در استان مازندران وجود دارد.
«حسینعلی ابراهیمی»، مدیرکل محیطزیست مازندران در گفتوگو با «ایران» اظهار داشت: معضل زبالهها از دیرباز در استان وجود داشته اما در شرایط فعلی که شیوع کرونا به یکباره حجم قابل توجهی به زبالهها بخصوص زبالههای بیمارستانی اضافه کرده شرایط حساستر شده است. خوشبختانه از سالهای قبل تمام بیمارستانها به دستگاه بیخطرساز مجهز شدهاند و در این مدت نگرانی در خصوص زبالههای بیمارستانی نداشتهایم اما رعایت نشدن تفکیک زبالهها بخصوص زبالههایی که احتمال آلودگی به ویروس را دارند مانند ماسک و دستکشها از سوی مردم دردسرساز شده است.
وی ادامه داد: ۲۷ سایت دپوی زباله در استان فعالیت دارند که پروتکلهای بهداشتی در هیچ کدام از آنها بدرستی رعایت نمیشود و تنها مخصوص دپو هستند و کاری برای دفن اصولی یا آهک پاشی و... در این سایتها روی زبالهها انجام نمیشود. ساخت نیرگاههای زباله سوز میتواند بخش زیادی از این مشکل را حل کند. با حمایتهای دولت نیروگاه زباله سوز نوشهر پیشرفت زیادی داشته و قرار بود اسفند سال گذشته به بهرهبرداری برسد اما بهدلیل برخی مشکلات هنوز این امر محقق نشده است. از زمان شروع کرونا حجم زبالهها بخصوص زبالههای بیمارستانی در استان چندین برابر شده است.
نیروگاه زباله سوز مازندران بهزودی راه اندازی میشود
روز گذشته در نشست فرمانداران استان مازندران معاون هماهنگی امور عمرانی استاندار خبرهای امیدوار کننده ای از تعیین تکلیف نیروگاه زباله سوز استان داد. «مهدی رازجویان» با اشاره به اینکه هزینههای بسیاری برای ساخت نیروگاههای زبالهسوز در ساری و نوشهر شده است، گفت: کارخانه زبالهسوز نوشهر آماده بهرهبرداری و افتتاح می باشد و به زودی افتتاح می شود و با شروع به کار این کارخانه بسیاری از مشکلات زباله استان برطرف خواهد کرد. او با تأکید بر اینکه با فرهنگسازی میتوان میزان تولید زباله را کاهش داد، اظهار داشت: برای کاهش مشکلات پسماند و زباله، نیاز به همراهی و همکاری مردم و تشکلهای مردم نهاد است. وی با بیان اینکه باید شهرداریها در راستای تفکیک زباله از مبدا اقدام به فرهنگسازی بیشتری کنند، افزود: با حمایت از ایجاد ظرفیتهای کوچک کمپوست در مناطق شهری و روستایی میتوان مشکلات پسماند را کاهش داد. حل پسماند یکی از مطالبات جدی مردم مازندران است لذا مدیران و شهرداران باید برای این مطالبه دغدغه جدی داشته باشند. وی با اشاره به اینکه الگوی مصرف بسیاری از خانوادههای مازندرانی برای کاهش تولید زباله در استان باید اصلاح شود، گفت: مسئولین دستگاههای مربوطه نیز باید در برابر کمکاری خود پاسخگو باشند.
افزایش زباله در گیلان بخاطر کرونا
«احسانالله شکری»، معاون نظارت و پایش اداره کل محیط زیست استان گیلان نیز در گفتوگو با«ایران» از افزایش حجم زبالهها در ایام کرونا خبر داد و اظهار داشت: در این مدت که با بیماری کرونا درگیر بودیم، روزانه 100 تن به حجم زبالههای تولیدی استان افزوده شد که این افزایش ناگهانی علاوه بر ایجاد چالشی اساسی برای محیط زیست، نگرانی درباره بیماری زا بودن زبالهها را نیز بههمراه داشت. در ایام اوج کرونا تنها در رشت روزانه پنج تن پسماند بیمارستانی تولید شده، این در حالی بوده که در ایام عادی این میزان در کل استان ۱۰تن بوده است. البته در نظر داشته باشید که بهعلت حساسیت موضوع تمام زباله بیمارستانها، حتی زبالههای معمولی نیز به شکل پسماندهای عفونی جمعآوری و فرآیند بیخطرسازی روی آنها انجام شده که این موضوع در کنار اوج یکباره کرونا و افزایش مراجعهکنندگان به مراکز درمانی اصلیترین دلیل افزایش حجم زبالهها بوده است.
«حسینعلی ابراهیمی»، مدیرکل محیطزیست مازندران در گفتوگو با «ایران» اظهار داشت: معضل زبالهها از دیرباز در استان وجود داشته اما در شرایط فعلی که شیوع کرونا به یکباره حجم قابل توجهی به زبالهها بخصوص زبالههای بیمارستانی اضافه کرده شرایط حساستر شده است. خوشبختانه از سالهای قبل تمام بیمارستانها به دستگاه بیخطرساز مجهز شدهاند و در این مدت نگرانی در خصوص زبالههای بیمارستانی نداشتهایم اما رعایت نشدن تفکیک زبالهها بخصوص زبالههایی که احتمال آلودگی به ویروس را دارند مانند ماسک و دستکشها از سوی مردم دردسرساز شده است.
وی ادامه داد: ۲۷ سایت دپوی زباله در استان فعالیت دارند که پروتکلهای بهداشتی در هیچ کدام از آنها بدرستی رعایت نمیشود و تنها مخصوص دپو هستند و کاری برای دفن اصولی یا آهک پاشی و... در این سایتها روی زبالهها انجام نمیشود. ساخت نیرگاههای زباله سوز میتواند بخش زیادی از این مشکل را حل کند. با حمایتهای دولت نیروگاه زباله سوز نوشهر پیشرفت زیادی داشته و قرار بود اسفند سال گذشته به بهرهبرداری برسد اما بهدلیل برخی مشکلات هنوز این امر محقق نشده است. از زمان شروع کرونا حجم زبالهها بخصوص زبالههای بیمارستانی در استان چندین برابر شده است.
نیروگاه زباله سوز مازندران بهزودی راه اندازی میشود
روز گذشته در نشست فرمانداران استان مازندران معاون هماهنگی امور عمرانی استاندار خبرهای امیدوار کننده ای از تعیین تکلیف نیروگاه زباله سوز استان داد. «مهدی رازجویان» با اشاره به اینکه هزینههای بسیاری برای ساخت نیروگاههای زبالهسوز در ساری و نوشهر شده است، گفت: کارخانه زبالهسوز نوشهر آماده بهرهبرداری و افتتاح می باشد و به زودی افتتاح می شود و با شروع به کار این کارخانه بسیاری از مشکلات زباله استان برطرف خواهد کرد. او با تأکید بر اینکه با فرهنگسازی میتوان میزان تولید زباله را کاهش داد، اظهار داشت: برای کاهش مشکلات پسماند و زباله، نیاز به همراهی و همکاری مردم و تشکلهای مردم نهاد است. وی با بیان اینکه باید شهرداریها در راستای تفکیک زباله از مبدا اقدام به فرهنگسازی بیشتری کنند، افزود: با حمایت از ایجاد ظرفیتهای کوچک کمپوست در مناطق شهری و روستایی میتوان مشکلات پسماند را کاهش داد. حل پسماند یکی از مطالبات جدی مردم مازندران است لذا مدیران و شهرداران باید برای این مطالبه دغدغه جدی داشته باشند. وی با اشاره به اینکه الگوی مصرف بسیاری از خانوادههای مازندرانی برای کاهش تولید زباله در استان باید اصلاح شود، گفت: مسئولین دستگاههای مربوطه نیز باید در برابر کمکاری خود پاسخگو باشند.
افزایش زباله در گیلان بخاطر کرونا
«احسانالله شکری»، معاون نظارت و پایش اداره کل محیط زیست استان گیلان نیز در گفتوگو با«ایران» از افزایش حجم زبالهها در ایام کرونا خبر داد و اظهار داشت: در این مدت که با بیماری کرونا درگیر بودیم، روزانه 100 تن به حجم زبالههای تولیدی استان افزوده شد که این افزایش ناگهانی علاوه بر ایجاد چالشی اساسی برای محیط زیست، نگرانی درباره بیماری زا بودن زبالهها را نیز بههمراه داشت. در ایام اوج کرونا تنها در رشت روزانه پنج تن پسماند بیمارستانی تولید شده، این در حالی بوده که در ایام عادی این میزان در کل استان ۱۰تن بوده است. البته در نظر داشته باشید که بهعلت حساسیت موضوع تمام زباله بیمارستانها، حتی زبالههای معمولی نیز به شکل پسماندهای عفونی جمعآوری و فرآیند بیخطرسازی روی آنها انجام شده که این موضوع در کنار اوج یکباره کرونا و افزایش مراجعهکنندگان به مراکز درمانی اصلیترین دلیل افزایش حجم زبالهها بوده است.
آشتی یزدی ها با دوچرخه در روزگار کرونا
پریسا عظیمی
خبرنگار
یزدیها در روزگار کرونایی امروز که باشگاههای ورزشی تعطیلاند و سفر با خطر همراه است، جایگزینی پیدا کردهاند که هم نشاط انگیز است و هم سلامتبخش. در گرگ و میش غروب وقتی که هوا خنک میشود، پارکها و خیابانهای یزد بویژه در بافتهای تاریخی این شهر به قرق دوچرخه سواران از هر جنس و سنی درمی آید که بهصورت خانوادگی در حال دوچرخه سواریاند.«الهه جورابی»، عضو شورای اسلامی شهر یزد درباره دلایل گرایش یزدیها به دوچرخه به «ایران» گفت: با شیوع کرونا مسافرتهای خانوادگی و تفریحات و دورهمیها کمی کاهش پیدا کرده از این رومردم حال خوبی ندارند و برای جبران این کمبودها به ورزشهایی مثل دوچرخه سواری روی آوردهاند. از اینرو بازار دوچرخه فروشی هم بسیار رونق گرفته است. اخیراً در شهر یزد مردم بهطور خانوادگی بخصوص در شب که هوا هم کمی خنکتر است به این ورزش مفرح روی آوردهاند که کار خوبی هم است. از طرفی هم، چون در حال احیای فرهنگ دوچرخه سواری در یزد هستیم، تصمیم گرفته شده که در ۵ منطقه این شهر 2 خیابان در هر منطقه برای دوچرخه سواری بانوان در ساعتهای خاصی در نظر گرفته شود. همچنین باید در هر منطقه از شهر برای بانوان پارک اختصاصی تدارک دیده شود که در این رابطه شهرداری موظف به راهاندازی چنین فضایی برای بانوان است.وی افزود: با جذب یک سرمایهگذار جدید قصد داریم به مدت 5 سال در 20 منطقه مرکزی شهر یزد 20 ایستگاه دوچرخه سواری راهاندازی کنیم که در هر ایستگاه 30 دوچرخه برای استفاده شهروندان در نظر گرفته میشود. این طرح احتمالاً تا یک ماه آینده جهت استفاده آقایان آماده بهرهبرداری خواهد بود. بانوان مجاز به استفاده از این دوچرخهها نیستند.
رئیس شورای شهر یزد هم در گفتوگو با «ایران» از احیای فرهنگ دوچرخه سواری در این شهر تاریخی خبر داد و افزود: هماکنون در بافت تاریخی یزد مسیر دوچرخه سواری ایجاد کردیم تا مردم به راحتی و با حفظ امنیت جانی بتوانند به این ورزش مفرح بپردازند. «غلامعلی سفید»، به راهاندازی ایستگاه دوچرخه سواری در چند نقطه از شهر یزد اشاره کرد وافزود: البته این ایستگاهها هنوز بهطور کامل راهاندازی نشده و درصدد فراهم کردن تجهیزات لازم آن از جمله دوچرخه هستیم. به محض فراهم شدن تمامی وسایل مورد نیاز، شهروندان میتوانند با تحویل گرفتن دوچرخه از هر ایستگاه از آنها استفاده کنند و به کارهای روزمره خود برسند تا از این طریق از تجمع در وسایل نقلیه عمومی هم جلوگیری شود، همچنین ترافیک هم کاهش پیدا میکند. البته در قبال گرفتن این دوچرخهها حتماً مدارک یا شاید هم مبلغی باید پرداخت شود که هنوز در مورد این مسائل بهطور قطعی تصمیمگیری نشده است. رئیس شورای شهر یزد با اشاره به دوچرخه سواری بانوان یزدی نیز اظهار داشت: برای دوچرخه سواری بانوان حتماً محلهای خاصی در نظر گرفته خواهد شد. این موضوع در شورای شهر یزد هم تصویب شده که 5 محل برای این کار در نظر گرفته شود، در این رابطه با اداره راه و شهرسازی استان هم جلساتی برگزار شده که در صورت تأمین زمین از طرف آنها (اداره راه و شهرسازی) شهرداری این فضا را برای دوچرخهسواری بانوان ایجاد خواهد کرد.«سفید» در ادامه از اجرای 3 طرح شهرداری برای دوچرخه سواری بانوان خبر داد و تصریح کرد: در آزادشهر و اکرم آباد برای بانوان راهاندازی پارک و پیست دوچرخه سواری را در دست اجرا داریم. همچنین در مسیر جنب پل تقوی روبهروی صنایع دفاع شهر یزد، پارک 11 هکتاری را در دست راهاندازی داریم که در این پارک هم دو پیست مجزا برای دوچرخه سواری بانوان و آقایان تدارک دیده شده است.
به گفته رئیس شورای شهر یزد قرار است این طرحها تا پایان امسال به بهرهبرداری برسند.
خبرنگار
یزدیها در روزگار کرونایی امروز که باشگاههای ورزشی تعطیلاند و سفر با خطر همراه است، جایگزینی پیدا کردهاند که هم نشاط انگیز است و هم سلامتبخش. در گرگ و میش غروب وقتی که هوا خنک میشود، پارکها و خیابانهای یزد بویژه در بافتهای تاریخی این شهر به قرق دوچرخه سواران از هر جنس و سنی درمی آید که بهصورت خانوادگی در حال دوچرخه سواریاند.«الهه جورابی»، عضو شورای اسلامی شهر یزد درباره دلایل گرایش یزدیها به دوچرخه به «ایران» گفت: با شیوع کرونا مسافرتهای خانوادگی و تفریحات و دورهمیها کمی کاهش پیدا کرده از این رومردم حال خوبی ندارند و برای جبران این کمبودها به ورزشهایی مثل دوچرخه سواری روی آوردهاند. از اینرو بازار دوچرخه فروشی هم بسیار رونق گرفته است. اخیراً در شهر یزد مردم بهطور خانوادگی بخصوص در شب که هوا هم کمی خنکتر است به این ورزش مفرح روی آوردهاند که کار خوبی هم است. از طرفی هم، چون در حال احیای فرهنگ دوچرخه سواری در یزد هستیم، تصمیم گرفته شده که در ۵ منطقه این شهر 2 خیابان در هر منطقه برای دوچرخه سواری بانوان در ساعتهای خاصی در نظر گرفته شود. همچنین باید در هر منطقه از شهر برای بانوان پارک اختصاصی تدارک دیده شود که در این رابطه شهرداری موظف به راهاندازی چنین فضایی برای بانوان است.وی افزود: با جذب یک سرمایهگذار جدید قصد داریم به مدت 5 سال در 20 منطقه مرکزی شهر یزد 20 ایستگاه دوچرخه سواری راهاندازی کنیم که در هر ایستگاه 30 دوچرخه برای استفاده شهروندان در نظر گرفته میشود. این طرح احتمالاً تا یک ماه آینده جهت استفاده آقایان آماده بهرهبرداری خواهد بود. بانوان مجاز به استفاده از این دوچرخهها نیستند.
رئیس شورای شهر یزد هم در گفتوگو با «ایران» از احیای فرهنگ دوچرخه سواری در این شهر تاریخی خبر داد و افزود: هماکنون در بافت تاریخی یزد مسیر دوچرخه سواری ایجاد کردیم تا مردم به راحتی و با حفظ امنیت جانی بتوانند به این ورزش مفرح بپردازند. «غلامعلی سفید»، به راهاندازی ایستگاه دوچرخه سواری در چند نقطه از شهر یزد اشاره کرد وافزود: البته این ایستگاهها هنوز بهطور کامل راهاندازی نشده و درصدد فراهم کردن تجهیزات لازم آن از جمله دوچرخه هستیم. به محض فراهم شدن تمامی وسایل مورد نیاز، شهروندان میتوانند با تحویل گرفتن دوچرخه از هر ایستگاه از آنها استفاده کنند و به کارهای روزمره خود برسند تا از این طریق از تجمع در وسایل نقلیه عمومی هم جلوگیری شود، همچنین ترافیک هم کاهش پیدا میکند. البته در قبال گرفتن این دوچرخهها حتماً مدارک یا شاید هم مبلغی باید پرداخت شود که هنوز در مورد این مسائل بهطور قطعی تصمیمگیری نشده است. رئیس شورای شهر یزد با اشاره به دوچرخه سواری بانوان یزدی نیز اظهار داشت: برای دوچرخه سواری بانوان حتماً محلهای خاصی در نظر گرفته خواهد شد. این موضوع در شورای شهر یزد هم تصویب شده که 5 محل برای این کار در نظر گرفته شود، در این رابطه با اداره راه و شهرسازی استان هم جلساتی برگزار شده که در صورت تأمین زمین از طرف آنها (اداره راه و شهرسازی) شهرداری این فضا را برای دوچرخهسواری بانوان ایجاد خواهد کرد.«سفید» در ادامه از اجرای 3 طرح شهرداری برای دوچرخه سواری بانوان خبر داد و تصریح کرد: در آزادشهر و اکرم آباد برای بانوان راهاندازی پارک و پیست دوچرخه سواری را در دست اجرا داریم. همچنین در مسیر جنب پل تقوی روبهروی صنایع دفاع شهر یزد، پارک 11 هکتاری را در دست راهاندازی داریم که در این پارک هم دو پیست مجزا برای دوچرخه سواری بانوان و آقایان تدارک دیده شده است.
به گفته رئیس شورای شهر یزد قرار است این طرحها تا پایان امسال به بهرهبرداری برسند.
افزایش 26 درصدی حقوق بازنشستگان تأمین اجتماعی
مهسا قوی قلب/ بالاخره پساز کش و قوسهای فراوان، انتظارات بازنشستگان تأمین اجتماعی به پایان رسید. یکشنبه شب با تصویب هیأت وزیران مستمری بازنشستگان تأمین اجتماعی در سالجاری افزایش یافت. بر اساس این مصوبه، حقوق امسال بازنشستگان حداقل بگیر به میزان 26 درصد و برای سایر سطوح بالاتر از حداقل مستمری به میزان 15 درصد بعلاوه مبلغ ثابت 166 هزار تومان افزایش پیدا کرد. البته مسئولان تأمین اجتماعی معتقدند که علاوه بر این میزان افزایش، روش دیگری هم برای افزایش مستمریها مدنظر است. در این خصوص افزایش کمک هزینههای جانبی است که همراه با مستمری واریزی اعمال و پرداخت خواهد شد. بنفشه محمودیان، رئیس گروه محاسبات سازمان تأمین اجتماعی در این باره به «ایران» میگوید: کمک هزینه مسکن و خواربار از جمله کمکهایی است که در حقوق بازنشستگان اعمال خواهد شد و قرار است، این هفته با نمایندگان تشکلهای بازنشستگی رایزنی شده و آخرین هماهنگیهای لازم انجام گیرد تا رقم نهایی مشخص شود. عضو هیأت مدیره سازمان تأمین اجتماعی هم درباره رقم افزایش حقوق بازنشستگان تأمین اجتماعی به «ایران» میگوید: بیش از 65 درصد از بازنشستگان سازمان تأمین اجتماعی، حداقل حقوق را دریافت میکنند و با افزایش 26 درصدی حقوق در سالجاری رقمی معاول 400 هزار تومان به حقوق آنها اضافه خواهد شد و حداقل حقوق این افراد در سال 1399 یک میلیون و 911 هزار تومان است.
اکبر شوکت، در ادامه اضافه میکند: ما به رغم افزایش 37درصدی اصرار داشتیم که طبق توافق گذشته در شورای عالی کار، سبد معیشت به رسمیت شناخته شود تا هر افزایش حقوقی بر همان اساس تعیین شود. بر این اساس حتی اگر رقمی معادل یک میلیون و 150 هزار تومان به حقوق بازنشستگان اضافه میشد باز هم تازه قدرت خرید سال گذشته جبران میشد که آن هم محقق نشد. به گفته او، در بحث میزان حقوق بازنشستگان و کارگران تفاوتهایی وجود دارد. درست است که هرچقدر به پایه حقوق کارگران اضافه میشود به همان میزان باید به حقوق بازنشستگان اضافه شود، اما بعد از اتفاقات امسال که بر اساس آن برای افزایش پایه حقوق کارگران رقم پایینی در نظر گرفته شد و برای جبران مافات حق مسکن و بن خواربار افزایش پیدا کرد، فقط دو راه باقی میماند. شوکت درباره راههای پیشنهادی در جهت افزایش حقوق بازنشستگان تأمین اجتماعی، بیان میکند: اولین راه پیشنهادی، همسانسازی حقوق است که در این خصوص توافقهایی هم صورت گرفته است. از آن جایی که باعث و بانی عقبافتادگی حقوق بازنشستگان، سیاستهای اقتصادی دولتها است و مردم نقشی ندارند، بحث همسانسازی حقوق هم همواره وظیفه دولتها به شمار میرود.
عضو هیأت مدیره سازمان تأمین اجتماعی در خصوص راه دوم پیشنهاد میدهد: روش دوم، کسر حق بیمه از حق مسکن و بن خواروبار است که مطرح شده و موردی است که کاملاً قانونی بوده اما متأسفانه تاکنون مغفول مانده است. طبق وعده وزیر، منتظر هستیم تا این اتفاق زودتر بیفتد و حق مسکن و خواربار را هم مانند کارگران به بازنشستگان اضافه کنیم. به اعتقاد من با کمک این دو روش میتوان تا اندازه قابل توجهی میزان عقب افتادگی حقوق بازنشستگان را جبران کرد. علی دهقان کیا، رئیس کانون کارگران بازنشسته تهران نیز با بیان اینکه هر آنچه به شاغلین تعلق میگیرد باید به بازنشستگان هم تعلق بگیرد، به «ایران» میگوید: حق مسکن کارگران به میزان 300 هزارتومان رسیده، بر اساس ماده 111 قانون تأمین اجتماعی، حداقلهای بازنشستگان نباید از شاغلین کمتر باشد، این در حالی است که میزان رقم حق مسکن بازنشستگان تأمین اجتماعی در حدود 40 هزار تومان است.
اکبر شوکت، در ادامه اضافه میکند: ما به رغم افزایش 37درصدی اصرار داشتیم که طبق توافق گذشته در شورای عالی کار، سبد معیشت به رسمیت شناخته شود تا هر افزایش حقوقی بر همان اساس تعیین شود. بر این اساس حتی اگر رقمی معادل یک میلیون و 150 هزار تومان به حقوق بازنشستگان اضافه میشد باز هم تازه قدرت خرید سال گذشته جبران میشد که آن هم محقق نشد. به گفته او، در بحث میزان حقوق بازنشستگان و کارگران تفاوتهایی وجود دارد. درست است که هرچقدر به پایه حقوق کارگران اضافه میشود به همان میزان باید به حقوق بازنشستگان اضافه شود، اما بعد از اتفاقات امسال که بر اساس آن برای افزایش پایه حقوق کارگران رقم پایینی در نظر گرفته شد و برای جبران مافات حق مسکن و بن خواربار افزایش پیدا کرد، فقط دو راه باقی میماند. شوکت درباره راههای پیشنهادی در جهت افزایش حقوق بازنشستگان تأمین اجتماعی، بیان میکند: اولین راه پیشنهادی، همسانسازی حقوق است که در این خصوص توافقهایی هم صورت گرفته است. از آن جایی که باعث و بانی عقبافتادگی حقوق بازنشستگان، سیاستهای اقتصادی دولتها است و مردم نقشی ندارند، بحث همسانسازی حقوق هم همواره وظیفه دولتها به شمار میرود.
عضو هیأت مدیره سازمان تأمین اجتماعی در خصوص راه دوم پیشنهاد میدهد: روش دوم، کسر حق بیمه از حق مسکن و بن خواروبار است که مطرح شده و موردی است که کاملاً قانونی بوده اما متأسفانه تاکنون مغفول مانده است. طبق وعده وزیر، منتظر هستیم تا این اتفاق زودتر بیفتد و حق مسکن و خواربار را هم مانند کارگران به بازنشستگان اضافه کنیم. به اعتقاد من با کمک این دو روش میتوان تا اندازه قابل توجهی میزان عقب افتادگی حقوق بازنشستگان را جبران کرد. علی دهقان کیا، رئیس کانون کارگران بازنشسته تهران نیز با بیان اینکه هر آنچه به شاغلین تعلق میگیرد باید به بازنشستگان هم تعلق بگیرد، به «ایران» میگوید: حق مسکن کارگران به میزان 300 هزارتومان رسیده، بر اساس ماده 111 قانون تأمین اجتماعی، حداقلهای بازنشستگان نباید از شاغلین کمتر باشد، این در حالی است که میزان رقم حق مسکن بازنشستگان تأمین اجتماعی در حدود 40 هزار تومان است.
وزیر راه وشهرسازی خبر داد
۲ بسته سیاستی و حمایتی برای بازار مسکن
وزیر راه و شهرسازی گفت: در این راستا دو بسته سیاستی و حمایتی جهت ساماندهی و حمایت از اجارهنشینها در دستور کار دولت قرار دارد.
وی تأکید کرد: این بستهها باعث کاهش التهابات مسکن بخصوص برای مستأجران خواهد شد.
وزیر راه و شهرسازی با بیان اینکه بازار مسکن از نوسان سایر بازارهای اقتصادی از جمله ارز و طلا تأثیر میپذیرد، افزود: طی هفتههای اخیر قیمت جهانی طلا از اونسی 1250 دلار به 1750 دلار افزایش یافته و در مقابل از ارزش دلار کاسته شده است.
اسلامی درعین حال گفت: این در حالی است که چرخه مذکور در ایران معکوس است که یک حرکت تخریبی است. متأسفانه عدهای با دشمنان ما همنوا شدهاند.
وی با اشاره به افزایش قیمت مسکن در کشور تأکید کرد: این میزان افزایش قیمت هیچ منطقی ندارد. برخی سایتهای اینترنتی اقدام به درج قیمت میکنند؛ اما باید از آنها پرسید «چه کسی این واحدها را فروخته و چه کسی خریداری کرده است؟»
بر اساس تصمیمگیری کارگروه ساماندهی بازار مسکن به ریاست معاون اول رئیسجمهورری قرار است بستههای حمایتی برای بازار مسکن امروز در جلسه هیأت دولت مطرح و تصویب شود.
مصطفی قلی خسروی، رئیس مشاوران املاک در گفتوگو با «ایران»، با اشاره به نشست روز یکشنبه ساماندهی بازار مسکن، گفت: تأمین مسکن برای دهکهای پایین جامعه محور اصلی سیاستهای جدید بازار مسکن است.
خسروی با اشاره به جزئیات بستههای حمایتی بازار مسکن افزود: تأمین زمینهای 99 ساله و واگذاری آن برای ساخت و ساز به انبوه سازان، تکمیل ساختمانهای نیمه کارهای که مالکان آن تقاضای کمک از دولت دارند و بستههای تشویقی برای مالکان خانههای خالی در صورت عرضه کردن ملک به بازار در بستههای حمایتی آمده است.
الزام به تمدید یکساله قراردادهای اجاره با استفاده از پروتکلهای زمان کرونا از جمله بندهای دیگری است که در بسته حمایتی وزارت راه و شهرسازی گنجانده شده است اما به گفته رئیس اتحادیه مشاوران املاک این بند باید به تصویب سران سه قوه برسد.
تعیین درصد افزایش اجاره بها در هر سال نیز از جمله مواردی است که قرار است برای حمایت از مستأجران امروز به تصویب دولت برسد. خسروی با اشاره به این بند گفت: فعال شدن صنعت اجارهداری و ساخت و ساز با استفاده از قوانین مانند اخذ مالیات از خانههای خالی و عایدی سرمایه مسکن از جمله برنامههای دولت است که قرار است بزودی اجرا شود.
وی تأکید کرد: این بستهها باعث کاهش التهابات مسکن بخصوص برای مستأجران خواهد شد.
وزیر راه و شهرسازی با بیان اینکه بازار مسکن از نوسان سایر بازارهای اقتصادی از جمله ارز و طلا تأثیر میپذیرد، افزود: طی هفتههای اخیر قیمت جهانی طلا از اونسی 1250 دلار به 1750 دلار افزایش یافته و در مقابل از ارزش دلار کاسته شده است.
اسلامی درعین حال گفت: این در حالی است که چرخه مذکور در ایران معکوس است که یک حرکت تخریبی است. متأسفانه عدهای با دشمنان ما همنوا شدهاند.
وی با اشاره به افزایش قیمت مسکن در کشور تأکید کرد: این میزان افزایش قیمت هیچ منطقی ندارد. برخی سایتهای اینترنتی اقدام به درج قیمت میکنند؛ اما باید از آنها پرسید «چه کسی این واحدها را فروخته و چه کسی خریداری کرده است؟»
بر اساس تصمیمگیری کارگروه ساماندهی بازار مسکن به ریاست معاون اول رئیسجمهورری قرار است بستههای حمایتی برای بازار مسکن امروز در جلسه هیأت دولت مطرح و تصویب شود.
مصطفی قلی خسروی، رئیس مشاوران املاک در گفتوگو با «ایران»، با اشاره به نشست روز یکشنبه ساماندهی بازار مسکن، گفت: تأمین مسکن برای دهکهای پایین جامعه محور اصلی سیاستهای جدید بازار مسکن است.
خسروی با اشاره به جزئیات بستههای حمایتی بازار مسکن افزود: تأمین زمینهای 99 ساله و واگذاری آن برای ساخت و ساز به انبوه سازان، تکمیل ساختمانهای نیمه کارهای که مالکان آن تقاضای کمک از دولت دارند و بستههای تشویقی برای مالکان خانههای خالی در صورت عرضه کردن ملک به بازار در بستههای حمایتی آمده است.
الزام به تمدید یکساله قراردادهای اجاره با استفاده از پروتکلهای زمان کرونا از جمله بندهای دیگری است که در بسته حمایتی وزارت راه و شهرسازی گنجانده شده است اما به گفته رئیس اتحادیه مشاوران املاک این بند باید به تصویب سران سه قوه برسد.
تعیین درصد افزایش اجاره بها در هر سال نیز از جمله مواردی است که قرار است برای حمایت از مستأجران امروز به تصویب دولت برسد. خسروی با اشاره به این بند گفت: فعال شدن صنعت اجارهداری و ساخت و ساز با استفاده از قوانین مانند اخذ مالیات از خانههای خالی و عایدی سرمایه مسکن از جمله برنامههای دولت است که قرار است بزودی اجرا شود.
گزارش «ایران» از بلاتکلیفی والدین برای برنامهریزی سال تحصیلی جدید
خانوادهها در دوراهی ثبتنام دانشآموزان
هدی هاشمی
خبرنگار
«برای سال تحصیلی آینده چه کنیم؟» «امسال، مدارس اصلاً باز است یا نه؟» «بچهها را به مدرسه بفرستیم یا معلم خصوصی بگیریم؟» «غیرانتفاعی ثبتنام کنیم یا دولتی؟» «اگر مدارس قرار است آنلاین باشد چرا غیرانتفاعیها افزایش قیمت داشتند؟» «اصلاً اگر بچه به مدرسه برود و کرونا بگیرد چه کنیم؟» اینها تنها بخشی از حرفها و دغدغههای خانوادههایی است که نگران سال تحصیلی جدید دانشآموزانشان هستند. در این روزهای کرونایی خیلی از خانوادههای دانشآموزان بلاتکلیفند آنها نمیدانند برای سال تحصیلی جدید چه تصمیمی برای مدرسه رفتن دانشآموزانشان بگیرند. با این حال درهای برخی مدارس شهر برای ثبتنام دانشآموزان باز شده و بنرهایی هم روی در و دیوار مدرسه نصب شده و مدیران مدارس از خانوادهها خواستهاند که از شنبه تا چهارشنبه به دفتر مدرسه برای ثبتنام دانشآموزانشان مراجعه کنند. این بنر در حالی روی دیوار مدارس خودنمایی میکند که بارها مسئولان آموزش و پرورش از خانوادهها خواستهاند که به خاطر ویروس کرونا به صورت آنلاین ثبتنام دانشآموزانشان را انجام دهند. با این همه هستند خانوادههایی که بیتوجه به این بخشنامههای وزارت آموزش و پرورش میخواهند خودشان حضوری از کم وکیف سال تحصیلی آینده فرزندانشان باخبر شوند و بدانند که فرزندانشان در سال تحصیلی جدید هم خانهنشین میشوند یا نه؟
خانوادهها چه میگویند؟
خانوادهها اولین سؤالی که میپرسند این است که آیا مدارس واقعاً باز میشود و اگر هم باز شوند آیا مدیران میتوانند سلامت دانشآموزان را تضمین کنند؟ مریم احمدی یکی از همین اولیا است، او هنوز تصمیم نگرفته که فرزندش را برای پایه پنجم ابتدایی ثبتنام کند یا نه؟:«چند باری به مدرسه مراجعه کردم و به این نتیجه رسیدم که وضعیت آموزش مشخص نیست. مدیر مدرسه میگوید که هنوز بخشنامهای صادر نشده، با اینکه گفتند از 15 شهریور مدارس باز میشود اما مدیران میگویند چیزی ابلاغ نشده. در اخبار هم میگویند وضعیت تهران مناسب نیست. نمیتوانم اجازه دهم که دخترم به مدرسه برود. سیستم ایمنی بدنش ضعیف است. با همسرم تصمیم گرفتیم که برای درسهای مهمش معلم خصوصی بگیریم.» سعیده زارعی مادر دانشآموز امیر عطا که دانشآموز کلاس چهارم است هم مثل خیلی از مادران دیگر برسر دوراهی ثبتنام فرزندش مانده است: «از مدیر مدرسه پرسیدم، گفت امسال اعلام کردند از 15 شهریور مدارس باز میشود اما هنوز رسماً به مدارس ابلاغ نکردند. درباره وضعیت سلامتی بچهها هم میگویند نگران نباشید اما مگر میشود. با این وضعیت هنوز تصمیم نگرفتم که بچهام را در مدرسه ثبتنام کنم.»
مریم صانعی هم پسری در پایه نهم دارد. محمد امین در یک مدرسه غیردولتی پر اسم و رسم درس میخواند اما حالا مادر محمد امین تصمیم گرفته او را در یک مدرسه نمونهدولتی ثبتنام کند، خودش از نوع آموزش مدرسه غیرانتفاعی در دوران کرونا راضی نبوده: «وقتی وضعیت آموزشی مشخص نیست ترجیح میدهم خودم با او کار کنم. امسال اصلاً بچهها آموزش خوبی ندیدند. به عنوان یک مادر که در خانه هستم میدیدم که خیلی از بچهها اصلاً درس نمیخواندند و معلم هم طبق وظیفه مطالبی میگفت و رد میشد. امتحان هم که داشتند خودم کتاب را باز کردم و کمکش کردم تا جوابها را بنویسد، این چه مدل امتحان گرفتن است. مادرهای برخی بچهها هم این کار را کردند، از نظر من امسال سال تفریحی بود تا تحصیلی.»
زهره خانی، مادر پارسا که دانشآموز پایه یازدهم است از دغدغههای این روزهای تحصیل دانشآموزش میگوید. پارسا در یک مدرسه غیرانتفاعی درس میخوانده است و مدرسه به خانواده پارسا اعلام کرده که برای امسال باید حدود 21 میلیون تومان هزینه کند. زهره خانی در این باره میگوید: «چند باری مدیر مدرسه با من تماس گرفت و اعلام کرد که باید پیشپرداخت داشته باشم، حتی گفتند که در چند چک هم میتوانم پول را پرداخت کنم، راستش از وضعیت آنلاین راضی بودم. معلمها هر روز درس و مشق دانشآموزان را بررسی میکردند اما مسألهام گرانی مدارس است، الآن با این وضعیت اقتصادی چقدر باید کار کنیم تا بتوانیم خرج تحصیل پسرم را بدهیم، تازه این مبلغ بدون فوقبرنامهها است. با توجه به اینکه اعلام کردند آموزشها آنلاین است ترجیح میدهم بچهام را در مدرسه دولتی ثبتنام کنم.»
معلمان چه میخواهند؟
مدیران مدرسه هم مثل خانوادهها هنوز نمیدانند که چه اتفاقی قرار است برای سال تحصیلی آینده دانشآموزانشان بیفتد. زهره چراغی مدیر یکی از مدارس غیردولتی در کرج از نگرانی خانوادهها میگوید: روزانه برخی خانوادهها به مدرسه مراجعه میکنند و اولین سؤالی که از ما میپرسند این است که سال تحصیلی آینده آنلاین است یا حضوری؟ ما هم نمیدانیم چه پاسخی به آنها بدهیم، هنوز وضعیت آموزشی مشخص نیست. بارها به خانوادهها گفتم که به عنوان یک مدیر بلاتکلیف هستم. بعد از اینکه این حرف را میشنوند میگویند که حالا ثبتنام را انجام دهیم یا خیر؟ خیلی از خانوادهها برای ثبتنام مردد هستند و بسیاری از خانوادهها هم اصلاً ثبتنام را انجام ندادند. ثبتنام امسال دانشآموزان نسبت به سال گذشته بسیار ریزش داشته است. خانوادهها میآیند سؤال میکنند و میگویند حالا دوباره برمیگردیم.
او درباره بازگشایی مدارس در روزهای پنجشنبه و طرح زوج و فرد شدن مدارس میگوید: اینکه دانشآموزان روز پنجشنبه در مدرسه حضور داشته باشند فکر بسیار خوبی است، با این اقدام میتوانیم بخشی از نگرانی خانوادهها را کم کنیم اما مدارس نیرو ندارند. موظفی معلمان سه تا چهار روز است، با توجه به اینکه هنوز مطالباتشان پرداخت نشده خیلی از آنها حاضر نمیشوند در این شرایط در مدرسه حضور پیدا کنند.
برخی مدیران هم از نگرانیهای خانوادهها میگویند، اینکه آنها از آموزشهای آنلاین رضایت ندارند. پرخیده یکی از مدیران مقطع متوسطه دوم در شهر تهران در این باره میگوید: خانوادهها نگرانند که دانشآموزانشان درگیر کرونا شوند. آنها میگویند که این بیماری ماندنی است و از طرفی هم بچههایشان در سالهای مهم تحصیلی هستند، خیلیها هنوز نمیدانند چه کاری انجام دهند، برخیها هم با معلمها صحبت کردند که برای فرزندانشان معلم بگیرند. به نظرم خانوادهها امسال به خاطر شرایط بحرانی از درس دانشآموزانشان گذشتند اما برای سال تحصیلی بعدی خودشان به فکر میافتند و هر کدامشان راهکاری برای تحصیل ارائه میدهند. خانوادهها میگویند اگر بچههایمان را ثبتنام نکنیم چه میشود؟ میتواند فقط در امتحانات شرکت کند. فکر میکنم خانوادهها از مدرسه رفتن بچههایشان استقبال نکنند.
خانواده ها باید ثبت نام را انجام دهند
با اینکه مسئولان آموزش و پرورش سناریوهای مختلفی را برای سال تحصیلی جدید در نظر گرفتهاند و آنها بارها اعلام کردهاند که آموزشهای ترکیبی را برای این سال تحصیلی در نظر میگیرند، باز هم هستند خانوادههایی که حضوری به مدارس مراجعه میکنند و از نگرانیهایشان میگویند. در پاسخ به این دغدغهها، مسئول ستاد ثبتنام سال تحصیلی جدید مدارس به خبرنگار «ایران» میگوید: خانوادهها باید بدانند که جریان تعلیم و تربیت در مدرسه اتفاق میافتد و اگر خانوادهای دانشآموزش را در مدرسه ثبتنام نکند تخلف انجام داده است. قطعاً سلامتی دانشآموزان برای ما در اولویت است و برای همین موضوع در حال نهایی کردن مدلهای گوناگون آموزش در نقاط مختلف کشور هستیم. او در پاسخ به اینکه برخی خانوادهها میخواهند معلم خصوصی بگیرند تا دانشآموزشان در خانه درس بخواند هم میگوید: دانشآموز باید در مدرسه ثبتنام کند و دانشآموزان هم باید با جریان آموزشی مدرسه همراه شوند. خانوادهها باید به برنامههای ما اعتماد داشته باشند و آنها باید بدانند که وقتی دانشآموز ثبتنام نکند قطعاً در امتحانات هم نمیتواند شرکت کند.
گفتوگوی «ایران» با احمد آرام درباره«باغ استخوانهای نمور» و ظرفیتهای نهفته در بوم جنوب
ادبیات مُشت نااهلان را باز می کند
مریم شهبازی
خبرنگار
دریا اهالی اش را غرق خیال میکند؛ آنقدر که چشم برهم میزنی و میبینی بخشی از افسانههایی شدهای که بیشتر به جادو میمانند تا واقعیت. این ماهیت کار و زندگی در همسایگی دریاست؛ فرقی هم ندارد که در کدام کشور و سرزمین باشی. چیزی شبیه شرایطی که احمدآرام، نویسنده بوشهری برای زادگاه خود برمی شمارد و تأکید دارد مردمان این شهر بندری بیآنکه بدانند جریان سیال ذهن چیست از شکل روایی آن برای بازگویی ماجراهای واقعی و خیالی خود بهره میبرند. این نویسنده و مدرس داستاننویسی معتقد است بوم و فرهنگ غالب بر بوشهر، برخوردار از ظرفیت بسیاری برای خلق داستانهای مدرن و بهرهمند از جادو و قدرت نهفته در آن است؛ مصداق این گفته را هم موفقیت نویسندگان امریکای لاتین در بهرهگیری از رئالیسم جادویی با استفاده از بومیگرایی میداند. با اینکه آرام را نویسندهای متاثر از بزرگانی همچون صادق هدایت، با همان سبک و فضای نوشتاری میدانند اما او در تلاش است تا از افسانهها و متلهای برخاسته از بوم به شیوهای نو و البته غیرمستقیم بهره بگیرد. آرام که تقریباً نیم قرنی از ورودش به عرصه نویسندگی میگذرد، امروز خود را مدیون دبیران مدرسهاش میداند؛ از منوچهر آتشی گرفته تا محمدرضا نعمتیزاده و حتی علی باباچاهی. آنهایی که زمینههای آشنایی اش با شاهکارهای ادبی فارسی و آثار برتر جهان را فراهم کردند و هدایتگر راهی شدند که از 18- 17 سالگی، با انتشار داستانی کوتاه در مجله فردوسی به آن قدم گذاشت. با اینکه فعالیت حرفهای اش طی این سالها تنها به ادبیات ختم نشده و در زمینه نمایشنامه نویسی، نقاشی و حتی موسیقی هم کارهایی کرده و مطالعاتی جدی داشته اما بخشی که عمده تمرکز زندگیاش را بر آن گذاشته همین ادبیات است.
اصراری ندارد که تنها نویسندگانی از شانس دیده شدن برخوردار میشوند که از امکانات شهرهای بزرگ برخوردارند. او در رد این مدعا که قدری هم همگانی شده تأکید دارد که اثرخوب راه خود را پیدا میکند و فرقی هم ندارد که کجا خلق شده. «باغ استخوانهای نمور» عنوان مجموعه داستانی است از این نویسنده که چندی پیش موفق به کسب عنوان کتاب سال بوشهر در بخش ادبیات شد، نوشتهای که اگر اوضاع و احوال حاکم بر این روزهای نشر اجازه بدهد بزودی چاپ سوم آن در دسترس علاقه مندان قرار میگیرد.
داستان «باغ استخوانهای نمور» حول موضوع تروریسم شکل گرفته، چرا سراغ چنین موضوعی رفتید؟
تروریسم یکی از جدیترین مسائل امروز دنیاست که نتیجهاش هم سلب آسایش و امنیت از مردمان است؛ مسألهای که به اشکال مختلف ظاهر میشود و به کشور خاصی هم محدود نمیشود. هرچند که ممکن است در برخی مناطق از جمله خاورمیانه با نمونههای بیشتری از آن روبهرو شویم. من در جایگاه یکی از اهالی کتاب در خلال این داستان به سراغ یکی از نگرانیهای وحشتناک زمانهمان رفتهام.
ابتدای این رمان با تأثیر پذیرفتن قهرمان اصلی از «مسخ» همراه میشود؛ چرا کافکا؟
این کتاب درباره مرد کتابخوانی است که عاشق کافکاست. رمان «مسخ» را که میخواند در تماس فرد مشکوکی، به قراری در یک کافه دعوت میشود. میرود و این آشنایی ماجراهای رمان را رقم میزند. آراد شخصیت اصلی رمان، به سبب تعطیلی شرکتی که کارمند آن بوده حالا بیکار شده که همین مسأله باعث میشود خودش را در حال و هوایی مشابه مسخ کافکا ببیند. او تحت تأثیر توهمات خود وارد دنیایی میشود که بهنوعی او را مسخ میکند؛ هرچند این مسخ از جنس آنچه در رمان کافکا میخوانید نیست. با اینکه هیچگاه در خلال آثارم بهدنبال انتقال پیامی مشخص به مخاطب نیستم اما شاید بتوان گفت که مسخ شدن در «باغ استخوانهای نمور» تأثیر رؤیاها و دروغپردازیهای افراد و گروههایی است که بهدنبال فعالیتهای غیرانسانی و تروریستی دیگران را در راستای اهداف خود فریب میدهند.
و شباهت این رمان با مسخ کافکا در چیست؟
شخصیت اصلی رمان «مسخ» کافکا تحت تأثیر بوروکراسی اداری دست به کارهایی میزند که اگر خوانده باشید در جریان آن هستید؛ اما در «باغ استخوانهای نمور» ماجرا قدری متفاوت است. اینجا قهرمان اصلی مردی است که در فضایی وهمآلود گرفتار فردی میشود که به او جلیقهای انتحاری میپوشاند، البته آراد اجازه نمیدهد مشوقش به راه خود ادامه داده و آسوده برود؛ او را تهدید میکند که باید همراهش برود وگرنه جلیقه را منفجر کرده و هر دو خواهند مرد. اینجا خبری از ماجراهای اغراقآمیزی که در رمان کافکا میخوانید نیست.
راوی رمان، اولشخص و همین فردی است که تحت تأثیر آن قرار تلفنی قرار میگیرد؟
بله، البته خواننده با صداهای دیگری هم روبهرو میشود که بهنوعی مکمل شخصیت اصلی و خط داستان هستند. آراد در نهایت بهجایی میرسد که از کشور خارج شده و سر از افغانستان درمیآورد. وی به انجمن مخوفی قدم میگذارد که آنجا هم قرار است عملیات انتحاری انجام بدهد و باقی ماجراهایی که درنهایت به پایانی باز ختم میشود.
چرا افغانستان؟ بحث استفاده از مستندات تاریخی و تأثیر خبرهای این چند سال درمیان است یا تخیل صرف و تنها بهره گرفتن از جغرافیایی که در این زمینه شناخته شده؟
ماجرای زندگی آراد تخیل صرف است؛ با این حال خواهناخواه این رمان را تحت تأثیر حرکتهای غیرانسانی و وحشیانه گروه تکفیری داعش نوشتهام؛ آن هم در شرایطی که قدرت بسیاری به هم زده بودند و نه فقط امنیت کشورهای منطقه، که کل جهان را تهدید میکردند. بگذارید به نکتهای اشاره کنم؛ اینکه سبک نگارش و روایت رمان بههیچوجه تحت تأثیر مستقیم قلم ژورنالیستی یا برگرفته از خبرهایی که در رسانهها منتشر میشوند، نیست.
مضمون اصلی رمان، موضوعی جهانشمول است؛ چرا موفق به کسب جایزه کتاب سال بوشهر شده؟
ارتباطی میان داستان رمان و بوشهر وجود ندارد، این جایزهای است که از سوی وزارت ارشاد برای هر استان به شکل جداگانه برگزار میشود؛ بنابراین ارتباطی با خود بوشهر چه از نظر تاریخی و چه فرهنگی ندارد. «باغ استخوانهای نمور» در خلال برگزاری جایزهای ادبی- هنری موفق به کسب عنوان برگزیده در بخش ادبیات داستانی شده است. نخستین چاپ کتاب سال 96 وارد کتابفروشیها شده و چاپ دوم آنهم سال 97 منتشر شده است. متأسفانه چاپ سوم آن که قرار بود همین روزها در اختیار علاقهمندان قرار بگیرد تحت تأثیر شرایط حاصل از شیوع بیماری کرونا با توقف روبهرو شده است.
جایی گفته بودید در تألیف این رمان از فضای مجازی هم بهره گرفتهاید!
نه اینکه برای نوشتن آن از فضای مجازی کمک گرفته باشم؛ بلکه بهنوعی درباره سوءاستفاده این گروههای تروریستی از تکنولوژیهای نوین ارتباطی- رسانهای در جذب عضو و انجام فعالیتهای خرابکارانه نوشتهام. این تکنولوژیها در کنار همه خوبیها و امکاناتی که در اختیارمان میگذارند گاه به ابزاری در دست آنهایی تبدیل میشوند که نتیجه خواستهشان حرکت جهان به سوی تباهی است.
همسایگی ایران با کشورهایی همچون افغانستان و پاکستان که محل شکلگیری گروههای تروریستی منطقه، همچون القاعده و طالبان هستند چقدر در جلبتوجهتان به این موضوع اثرگذار بوده؟
شکی نیست که بخشی از آثار هر نویسندهای تحت تأثیر فضایی است که تجربههای زیستیاش شکل میگیرد؛ ایران در جغرافیایی واقعشده که اغلب به دلایل مختلفی ازجمله حملات تروریستی در رأس خبرهای جهان قرار دارد. بنابراین نمیتوانم منکر تأثیر این مسأله شوم.
در این رمان برخلاف دیگر نوشتههایتان خبری از واژههای بومی و فرهنگ خاص بوشهر نیست؟
این رمان را بهقصد تألیف اثری نوشتهام که به فرهنگ و قومیت خاصی تعلق نداشته باشد. بوشهر، چه به لحاظ ویژگیهای جغرافیایی و چه از نظر زبانی و فرهنگی اغلب حضور پررنگی در نوشتههایم دارد؛ مسألهای که در «باغ استخوانهای نمور» تلاش کردهام از آن پرهیز کنم. باوجود تلاشی که به خرج دادهام تا نوشتهام به جغرافیا و فرهنگ خاصی محدود شود، همچنان منطقه خلیجفارس بهعنوان بستر جغرافیایی اصلی در آن حضور دارد. «باغ استخوانهای نمور» هم از جهاتی مشابه نوشتههای قبلیام است؛ با همان فضای وهمآلود. اینجا هم بحث انسانهای تنهایی درمیان است که ماجراهای رمان را شکل میدهند.
از این رمان که بگذریم از دلیل توجهی بگویید که در اغلب نوشتههایتان به افسانهها و فرهنگ غالب بر جنوب کشورمان دارید.
جنوب کشور، بویژه منطقه بوشهر مملو از افسانهها و متلهایی است که میتوان همچون گنجینهای در خلق آثار خواندنی از آنها بهره گرفت؛ اینکه در اغلب نوشتههای من افسانهها و بوم غالب بر جنوب کشورمان را که حضور پررنگ دارد قبول دارم اما این استفاده به شکل مستقیمی نیست. یکی از مهمترین مواردی که تلاش کردهام آن را در همه آثارم به کار ببرم استفاده از این بخش فرهنگ جنوب بهگونهای است که منجر به ارائه زاویه دید تازهای به مخاطبان شود. همانطور که اشاره شد جنوب کشورمان مملو از افسانهها و حکایتهای متعددی است؛ کافی است سری به شهرها و روستاهای مختلف آن و استانهای جنوبی بزنید تا با انواع مختلفی از فرهنگ و ادبیات بومی روبهرو شوید؛ هرچند که اینها در مواردی با یکدیگر اشتراکاتی دارند اما در هر منطقه رنگ و بوی خاصی به خود گرفتهاند که به جذابیت آنها میافزاید.
و دلیل این توجه جدیتان به متلها و افسانهها چیست؟
این افسانهها برخوردار از بار دراماتیک زیادی هستند که آنها را برای ورود به هر داستانی آماده میکند. اما مسأله اصلی اینجاست که باید بدانیم کی و چگونه از آنها استفاده کنیم، نکته مهمی که اگر آن را بهدقت پیگیری نکنیم لطمه بسیاری به اصل داستان وارد میکند. از همین رو در تلاش هستم با دریافت شخصیام از فرهنگعامه جنوب کشورمان، بویژه بوشهر، در این افسانهها و متلها دست به تغییراتی بزنم که متناسب با ضرباهنگ، زبان و جغرافیای نوشتهها و جایی که زندگی میکنم باشد.
استفاده از فرهنگ بومی و بهتبع آن زبان و حتی افسانههای محلی در داستانهای مدرن امروزی و حتی برای مخاطبان خارجی هم قابلاستفاده است؟
این مسأله به تبحر نویسنده بازمیگردد، من بهنوبه خودم سعی در بهرهگیری اصولی از این فرهنگ و بوم دارم. با اینکه اصولاً نویسنده رئالنویسی نیستم اما سعی میکنم در شرایطی به سراغ بوم و استفاده از آن بروم که نوشتهام شکلی تصنعی پیدا نکند. نکته قابلتوجه درباره فرهنگ بومی بوشهر در علاقهمندی ساکنان این منطقه به بیان روایتهای تودرتو است؛ شما وقتی پای گفتههای یک جاشو(کارگر لنج یا کشتی) بنشینید و درباره سفرهای دریاییاش بپرسید، او بدون آنکه چیزی درباره جریان سیال ذهن بداند، داستانی در همان سبک تعریف میکند. مردم جنوب همگی اینطور هستند، زمان و مکان را در روایتهای خود در هم میشکنند و برای رسیدن به انتهای داستان عجله بسیار دارند که این خیلی زیباست. پاسخ بخش دوم سؤال شما همانطور که گفتم به خود نویسنده بازمیگردد و اینکه بتواند دست به خلق داستانی زنده بزند، درست مشابه اتفاقی که درباره رئالیسم جادویی در امریکای لاتین رخ داد.
معتقدید ما هم میتوانیم همچون نویسندگانی نظیر مارکز با بهرهگیری از بومیگرایی آثاری جهانی خلق کنیم؟
همینطور است؛ هرچند که امروز اگر به جمع نویسندگان جوان امریکای لاتین بروید متوجه میشوید که رئالیسم جادویی را از نوشتههای خود کنار زدهاند و به سراغ پساپست بوم رفتهاند و میخواهند حتی فراتر از امثال مارکز سخن بگویند.
گذر از نویسندگانی همچون مارکز که به بومیگرایی شهرهاند، به معنای زیر پا گذاشتن فرهنگ بومی است؟
نه به هیچوجه. اتفاقاً این امتیازی است که بوم در اختیارشان گذاشته است. مشابه کاری که من هم در آثارم برای بهرهگیری از آن در تلاش هستم و میخواهم از این طریق کاری کنم که بوم به شکلی غیرمستقیم، اما با یک زبان و نگاه تازه، جغرافیای نوشتههای من را بسازد؛ جغرافیایی که در آن ضرباهنگ زبان، مکان و زمانهای خاصی وجود دارد. باوجود ظرفیت بسیاری که در فرهنگ بومی جنوب نهفته اما برخی نویسندگان جوان جنوبی چندان قادر به بهرهگیری اصولی از آن نیستند که این مسأله نشأت گرفته از دانش کمی است که در این زمینه دارند. کافی است به سراغ آثار آنان بروید تا ببینید وقتی خواهان اشاره به افسانهای از زادگاهشان میشوند آن را به طور عینی وارد داستان خود میکنند. این استفاده آنقدر ناشیانه است که مردم عادی روایتهای به مراتب بهتری از این افسانهها ارائه میکنند. اما در چنین شرایطی چه میتوان کرد تا بوم به جهشی ادبی در داستاننویسی امروزمان تبدیل شود. راهکاری که من در آثارم به کار میبرم استفاده از خمیرمایه ادبیات و فرهنگ بومی و وارد کردن آن به داستان، آن هم در قالبی مدرن است. در چنین شرایطی مخاطب با نوشتهای روبهرو میشود که نه به بوم خیانت کرده و نه روایت داستان را نادیده گرفته است.
شما معتقدید نویسندگان جوان جنوبی در داستانهای خود از بوم و همه متعلقات ادبی آن استفاده میکنند، منتهی به شیوهای غیراصولی!
بله و این مهمترین آسیبی است که متوجه داستانهای این نویسندگان است؛ در بوشهر با نویسندگان جوانی روبهرو هستیم که بهرغم برخورداری از استعداد نویسندگی با جغرافیایی که در آن زندگی میکنند و همینطور صداهای برخاسته از آن بهدرستی آشنا نیستند اما بهدنبال یادگیری استفاده صحیح آن در نوشتههای خود نمیروند.البته این مسأله تنها به داستان نویسان جنوبی محدود نمیشود و جوانان نویسندهمان را در سراسر کشور شامل میشود. ادبیات معاصرمان گرفتار این اپیدمی بد شده که مهمترین هدف نویسندگان جوان کسب شهرت و دیده شدن سریع است که باعث شده آثار برخی نویسندگان جوان، تکراری و بیتوجه به فرهنگ و ظرفیتهای فرهنگی باشد. در توضیح بیشتر اینکه چه میتوان کرد تا استفاده بهتری از بوم در ادبیات داستانی داشته باشیم، میتوان به اثرگذاری جادویی اشاره کرد که نویسنده با آن ارتباط برقرار میکند؛ جادویی که در برخی باورهایی است که بوم با آن درآمیخته است. آنچنانکه وقتی از یکی از جاشوها درباره زندگیاش پرسیدم، گفت سالهاست با یک پری دریایی زندگی کرده و حتی از او فرزندی دارد که ساکن کشور سودان است!
و این شیوه تفکری که میان اهالی دریا حاکم شده از کجا آمده؟ این علاقه بسیار به خیالپردازی و به قول شما جریان سیال ذهن؟
بخشی از این تفکرات که گاه توهم زدهاند نتیجه شرایط حاکم بر دریاست؛ بخشی هم تأثیری که استعمار بر این بخش سرزمینمان گذاشته است. جالب است حتی اگر به بررسی زمان از نظر فیزیک کوانتومی بپردازید متوجه خواهید شد که در دریا زمان بهکندی سپری میشود؛ درست برخلاف کوهستان که گذر زمان در آن سرعت بیشتری دارد. این کند بودن زندگی و شبهای طولانی دریایی منجر به شکلگیری خیالپردازیهایی شده که تاریخچهای کهن دارند. این شرایط جاشوی روی آب را به سمت تخیل هل میدهد، این تخیل همان جادویی است که معتقدم اگر نویسنده بدرستی آن را درک کرده باشد قادر به خلق آثار شاخصی میشود. هرچند که نویسندگان جوان و عجول امروزی حوصله چندانی برای ریشهیابی این باورها ندارند. با وجود اینکه بخشی از این باورهای بومی خرافی هستند اما در آنها ریشههای زیباییشناسی روایی عجیبی وجود دارد که باید به سراغ کشف آنها رفت. در چنین شرایطی برخی نویسندگان جوان جنوبی در حالی به سراغ استفاده از واژههای بومی در آثارشان میروند که شناخت کاملی از آنها ندارند و همین منجر به آن میشود که واژههای مذکور اثری تخریبکننده بر کارشان بگذارد.
پس بخش مهمی از موفقیت نویسندگان جوان در استفاده از واژههای بومی به شناخت آنان از ساختار زبان و بوم منطقه موردنظر بازمیگردد؟
بله، نویسنده باید درباره قدرت ضرباهنگ کلمات و مواردی از این دست اطلاع کافی داشته باشد تا بداند بهتر است چه وقتی به سراغ واژه بومی برود و چه وقتی از واژههای رایجتر و عمومی همه شهرها استفاده کند. شناخت واژگان بومی نکته کلیدی استفاده از آنهاست؛ اغلب جوانان نویسنده، چه در بوشهر و چه در دیگر نقاط کشورمان با واژههای بومی جغرافیای زندگی خود به شکل سطحی آشنا هستند و نمیتوانند با بهرهگیری از آنها زبانی متناسب با اثر خود ایجاد کنند.
با توجه به مواردی که اشاره شد، اگر از بوم و فرهنگ حاکم بر آن استفاده شود در آن ظرفیت کافی برای راهیابی ادبیات داستانی معاصر کشورمان به فراتر از مرزهایمان هم وجود دارد؟
تردیدی نیست که این ظرفیت در بوم و فرهنگ جنوب کشورمان وجود دارد، اما بحث اصلی این است که حتی اگر آثار خوبی نوشته شود راهی برای ترجمه و عرضه آنها به کشورهای دیگر نیست و مسئولان کاری نمیکنند. انتشار گاهبهگاه برخی آثار در کشورهای دیگر هم اغلب نشأت گرفته از تلاش شخصی خود نویسنده یا ناشران است و نه تنها درباره ادبیات جنوب، بلکه درباره ادبیات سایر نقاط کشورمان هم کار جدی نشده است. نکته دیگری که نباید فراموش کرد جای خالی پژوهش در ارتباط با ادبیات این بخش از سرزمینمان است. تا به امروز کسی سراغ این نرفته که بوم تا چه اندازه میتواند در داستانها «اگزیستانسیال» و «وجودی» باشد. این در حالی است که بوم و تفکرات مردمی همان چیزی است که ادبیات امریکای لاتین را در دهه شصت میلادی به دوران طلایی رساند تا آنجا که اروپا در برابرش زانو زد و حتی بر ادبیات آنها اثر گذاشت. آنچنان که اروپاییها هم با کشف رئالیسم جادویی توانستند شیوههای بیانی خود را در برخی داستانها پیدا کنند. البته نباید گمان کنیم رئالیسم جادویی تنها در فلان نقطه کشور ما قرار دارد؛ رئالیسم جادویی در هر نقطهای از جهان و در هر بومی وجود دارد، حتی ادبیات کهن فارسی هم مملو از رئالیسم جادویی است، منتهی کسی برای شناسایی و معرفی آن کاری نکرده است. جادو چیزی است که کافی است آن را حس کنیم تا از طریق آن به فضاهای دیگری برسیم که وقتی وارد روایت میشود نتیجه شگفتآوری همچون خلق «صدسال تنهایی» مارکز را بهدنبال میآورد.
باوجود نقاط ضعفی که برای آثار برخی نویسندگان جوان امروز برشمردید، این بههرحال شرایطی است که ادبیات معاصرمان به آن مبتلا شده، چه راهکاری برای عبور از آن دارید؟ به عملکرد کارگاههای نویسندگی در بهبود این شرایط میتوان امیدوار بود؟
قبل از پرداخت به راهکارهایی که برای بهبود این شرایط میتوان از آنها بهره گرفت باید به بررسی نقاط ضعف ادبیات معاصر پرداخت و اینکه چه مواردی منجر به خدشهدار شدن آن شده است. یکی از این موارد جوایز ادبی است، بااینکه موافق برپایی جوایز ادبی هستم اما مسأله اینجاست که چیدمان داوران در اغلب موارد سلیقهای است. برپایی جوایز ادبی درست به راه رفتن روی لبه تیغ میماند و از همین رو برای هدایت آنها باید خیلی احتیاط به خرج داد. نکته دیگر این است بخشی از نویسندگان جوانی که میشناسم چندان هدایتپذیر نیستند چراکه جادوی دنیای مجازی آنها را به توهمی دچار کرده که گمان میکنند به مطالعه نیاز ندارند. فضای مجازی و شبکههای اجتماعی این روزها به اشتباه جای خالی منتقدان را در جامعه ادبیمان پرکردهاند، جوانان گمان میکنند همان چند لایکی که نوشتههای آنان در فضای مجازی میخورد ملاک کارشان است و خود را نویسندگانی کامل، بینیاز از هر تحقیق و پژوهشی میدانند. در این بین گروهها و لابیهایی شکل میگیرند که در فضاهای دوستانه از کار یکدیگر تعریفهای آنچنانی و اغراقآمیز میکنند. متأسفانه گاهی پیرامون کتابهایی هیاهو راه میافتد که بسیار ضعیف هستند و اینها مجال معرفی را از دیگر آثار میگیرند. اگر نویسندگان بهدقت آثار برتر ادبیات ایران و جهان را بخوانند یاد میگیرند که نوشتن داستان تنها کسب شهرت نیست؛ آنان باید بدانند وقتی نخستین کتابشان منتشر میشود برای همیشه در تاریخ ادبیات باقی میماند و قضاوت خوب یا بد دیگران را بهدنبال دارد. ادبیات برخوردار از فضایی است که با هر ژست و برخوردار از هر رانتی به آن وارد شوید مشت شما را باز می کند.
در پایان بگویید این روزها مشغول چهکاری هستید؟ بزودی شاهد انتشار رمان یا مجموعه داستان تازهای از سوی شما خواهیم بود؟
«به چشمهای هم خیره شده بودیم» مجموعه داستانی است که مراحل آمادهسازی آن به پایان رسیده و قرار شده همچون «باغ استخوانهای نمور» با همکاری نشر «نیماژ» در اختیار علاقهمندان قرار بگیرد. البته تحت تأثیر مشکلاتی که شیوع بیماری کرونا سبب شده نمیدانم چه وقت وارد کتابفروشیها شود. کار مجموعه داستانی دیگری با عنوان «لطفاً من را نکش سُندُل» هم به پایان رسیده که هنوز با مؤسسه نشری برای انتشار آن صحبت نکردهام. رمان دیگری هم با عنوان «زگیل» آماده انتشار دارم که مراحل بازنگری و ویرایش آن انجام شده است. «سگی در خانه آنارشیست دستدوم» آخرین مجموعه داستانی است که از من و با همکاری نشر پیدایش منتشر شده، قرار بود چاپ سوم کتاب همین روزها وارد بازار شود که تحت تأثیر شرایط فعلی هنوز میسر نشده و نمیدانم تا کی در انتظار انتشار باقی بمانند. امیدوارم نه تنها صنعت نشرمان، بلکه زندگی همه مردم هر چه زودتر به روال عادی بازگردد.
بــــــــرش
بهنقش کارگاههای نویسندگی هم خوشبین هستم و هم بدبین. گاهی میبینم فلان نویسنده که یکی- دو کار منتشر کرده و چندان موفق هم نبوده دست به برپایی کارگاههای نویسندگی میزند. خب از نتیجه این کارگاه که نمیتوان اثرگذاری خاصی انتظار داشت. در مقابل این کارگاهها که تعداد آنها در سراسر کشور کم هم نیست با بزرگانی همچون جمال میر صادقی روبهرو هستیم که هرکسی در کارگاههای او شرکت کرده داستان را از زیربنا میشناسد. مدرس کارگاههای داستاننویسی باید حداقل پنجاه سال سن داشته باشد که بتوان به برخورداریاش از تجربهای معقول امیدوار بود. جوان سیسالهای که هنوز حتی از تجربه زیستی چندانی برخوردار نیست چطور استاد میشود؟ از سوی دیگر خود من بهشخصه مخالف هستم که نویسنده مدرس داستاننویسی باشد، تدریس اصول داستاننویسی باید کار منتقد ادبی باشد. کجای تاریخ ادبیات جهان دیدهاید که به فرض «فاکنر» کارگاه داستاننویسی برپا کند؛ اما در ایران همهچیز برعکس است. در کنار همه مواردی که اشاره شد باید بدانیم که هیچ کارگاهی، کسی را نویسنده نمیکند و این کلاسها تنها برای نشان دادن راه است. مشکل دیگر نویسندگان امروزمان این است که کم کتاب میخوانند، اغلب نویسندگان جوان حتی آثار مشهوری همچون «خشم و هیاهو»ی فاکنر را هم بهدرستی نخواندهاند. نویسندهای که حتی یکمرتبه «شاهنامه» یا «دُن کیشوت» را نخوانده چطور میتواند اثر شاخصی بنویسد؟ وقتی بهدنبال داستاننویسی هستیم باید بدانیم ریشه زبانی که به آن صحبت میکنیم از کجا آمده تا به مواردی همچون ضرباهنگ کلمات تسلط پیدا کنیم. باید از خودمان بپرسیم چرا در مسیری تربیت شدهایم که تنها آرزوی ما باید دیده شدن باشد.
کار و درمان رایگان مهاجران بله کارت بانکی خیر؟
بمانید اما بیحساب و کتاب
ترانه بنییعقوب
گزارش نویس
اسکناسها را از توی جیبش درمیآورد، دستپاچه و نگران است. تایشان را باز میکند بعد دقیق میشمرد و میگیرد سمت فروشنده. مرد زیرچشمی نگاهش میکند. سرتا پایش را ورانداز میکند. ماسکش را کمی این ور آن ور میکند و میگوید: «عمو پول نقد برای چی میدی؟ مگه نشنیدی کرونا رحم نداره؟ مگه نشنیدی پول نقد منبع آلودگییه؟ کارتت رو بده.» مشتری به دور و برش نگاهی میکند. شاید برای اینکه کسی صدایش را نشنود: «آخه کارت بانکی ندارم... یعنی داشتم اما باطلش کردند حالا این بار قبول کن!» مرد یک جفت دستکش پلاستیکی پیدا میکند و با اکراه اسکناسها را میشمارد و زیر لب غر میزند: «آخه الان تو این دوره و زمونه کیه که کارت بانکی نداشته باشه؟ عجب گرفتاری شدیم.»
مرد اما نمیداند که بجز محمد که کارگر ساختمانی در منطقه فرمانیه تهران است، خیلیهای دیگر از مهاجران ساکن کشورمان هم همین مشکل را دارند و بانکها از ارائه عابر بانک و خدمات الکترونیک به آنها خودداری میکنند و این در زمانه رواج ویروسی به نام کرونا واقعاً آنها را سرگردان و سردرگم کرده است. آخر چه کسی است که بخواهد این روزها پولهایش را زیر بالش قایم کند یا وقتی میخواهد از خانه خارج شود، حجم زیادی پول نقد همراهش داشته باشد؟ راستی چرا خدمات الکترونیک بانکی به مهاجران اعطا نمیشود و این محدودیت چه منفعتی برای ما و کشورمان دارد؟
محمد دستی به موهایش میکشد و گوشه خیابان مینشیند. انگار از همه این بحثها خسته است: «سه سال پیش رفتم بانک نزدیک میدان الغدیر که برای افغانها حساب باز میکرد، یک حساب قرضالحسنه برایمان باز کردند. یک بانک دیگر هم رفتیم. یک خانمی خدا خیرش بدهد کمک کرد حساب باز کنم اما بدون عابر بانک. یعنی فقط دفترچه داشتم. امسال رفتم همان بانک اما گفتند باید پاسپورت داشته باشی و آن هم بالای شش ماه اعتبار داشته باشد. من گفتم کارت آمایش دارم، گفت ارزشی در کارهای بانکی ندارد. بدبختی فقط اینها نیست؛ سه چهار سال پیش هم یک پولی دادم به آقایی که برایم حساب بانکی باز کند، پولم را برداشت و سرم کلاه گذاشت. 50 میلیون من این وسط از بین رفت، بعد هم انکار کرد. چند بار دیگر هم پس اندازم را به خویش و آشنا دادم که همین طوری از بین رفت. آخر یک کارت عابر بانک دادن چه سختی دارد که به ما نمیدهند.»
سه میلیون مهاجر در ایران زندگی میکنند که از این تعداد یک و نیم میلیون رسمی و قانونی و نیمی هم به شکل غیررسمی ساکن هستند. مطابق قوانین بانک مرکزی و طبق قانون مبارزه با پولشویی و آییننامهای که به این منظور تدوین شده، خدمات بانکی به مهاجران به صورت محدود ارائه میشود اما برای افرادی که دارای کارت آمایشاند کارت الکترونیک بانکی صادر نمیشود که این مسأله معضلاتی را برای آنها به وجود آورده است.
محمد ارزگانی، فعال فرهنگی افغان و خوشنویس است. 40 سال در ایران زندگی کرده و مثل خیلی از مهاجران ساکن ایران کار ساختمانی میکند. او میگوید: «من از سال 62 ساکن ایرانم و تقریباً سه سال است با این مشکل مواجهم. اینکه میگویند برای مبارزه با پولشویی این کار را میکنند، به نظرم توجیهی ندارد. اگر بخواهیم بر اساس قانون مبارزه با پولشویی حرف بزنیم که وقتی پول مشخصی به حساب کسی بیاید و خرج کند، همه چیز قابل پیگیری تر است تا اینکه من از زیر بالشم پول دربیاورم، بویژه اینکه شعار دولت الکترونیک هم همین است.
من باید هر چند ماه اقامتم را تمدید کنم و عوارض و مالیات هم بدهم. همه اینها باید با کارت عابر انجام شود و چون کارت ندارم مجبورم از دوستان ایرانیام کارت عابر بانک قرض کنم. برای پرداخت بیمه حوادث هم مجبور به استفاده از عابر بانک و رمز دوم هستم و خیلی کم پیش میآید کسی رمز دومش را به من بدهد. حق هم دارند؛ آخر چرا باید کسی رمز دومش را در اختیار یکی دیگر بگذارد؟ پول آب و برق را هم باید اینترنتی بپردازم و اینها منوط به داشتن عابر بانک و رمز دوم است. اگر ما را به عنوان مهاجر به رسمیت میشناسند، این امکانات حداقلی حقوق شهروندی را باید به ما بدهند. من 35 سال است که اینجا زندگی میکنم، این دیگر چه برخوردی است؟»
اما وقتی مهاجران به بانک مراجعه میکنند از مسئولان چه میشنوند؟ آن طور که محمد ارزگانی میگوید معمولاً یک جمله میشنوند؛ اینکه بخشنامهای آمده که طبق آن تأکید شده به مهاجران عابر بانک ندهند: «اگر مشکل قانونی داریم، چرا به ما اطلاع نمیدهند که مشکل را حل کنیم؟ چرا به صورت ناگهانی کارت را مسدود میکنند؟ من پارسال کارگرم را که سر ساختمان دچار حادثه شد به بیمارستان بردم و آنجا فهمیدم کارتم مسدود است. مانده بودم چطور پول بیمارستان را بدهم.»
بیشتر مهاجران ساکن ایران کارت آمایش دارند که وزارت کشور آن را صادر کرده است. برای همین آنها میخواهند بدانند چرا با وجوداین دولت امکانات اولیه را از آنها دریغ میکند؟ آنها میپرسند آیا با سیمکارت خودشان با نام و کارت بانکی خودشان راحتتر قابل شناسایی نیستند؟
سمیع الله سلطانی، تولید کننده کیف و کفش، بیش از 20 سال است که در ایران زندگی میکند. او میگوید: «من از قبل در سه چهار بانک حساب دارم. یکی از آنها حسابم را مسدود کرده درحالی که قبلاً به عنوان مشتری خوب از من تقدیر کرده بودند. پرسیدم، گفتند بخشنامه آمده که حسابتان را تمدید نکنیم، این اتفاق سه سال است که افتاده و خیلی هم سلیقهای است. یعنی شعبههای نزدیک محل کارم در محوطه بازار هنوز کارتم را تمدید میکنند. حتی دوستان من که اروپا رفتهاند، همان موقع که در کمپ بودند عابربانک گرفتند تا دقیقاً خرید یا کارهایی که انجام میدهند، مشخص باشد. این طوری کنترل بیشتری هم وجود دارد تا کسی مثلاً نتواند پولش را خرج کار دیگری جز خرید مایحتاجش کند. من میگویم اگر بخشنامه شده، چرا همه جا اعمال نمیشود؟ الان که با وجود کرونا اوضاع خیلی سختتر است چون همه جا به کارت بانکی نیاز داریم.»
او تأکید میکند کارت آمایش دارد و بسیاری از مهاجران هم همین کارت را دارند: «من برای خرید سیمکارت بیشتر با مشکل مواجه شدم. بویژه زمانی که بچهها مجبور بودند از شبکه شاد استفاده کنند و ما هم دو سه خط، بیشتر نمیتوانیم بخریم. برای همین مجبور بودم از کارمندان ایرانیام بخواهم برایم سیمکارت بخرند. این برای یک خانواده اصلاً کفاف نمیدهد. در هر خانواده بچهها دو سه خط نیاز دارند.»
محمد انوررضایی هم 40 سال است که در ایران زندگی میکند اما این روزها حسابش مسدود شده است: «اول گفتند تاریخ کارت آمایشات تمام شده، رفتم تمدید کردم، بعد گفتند به تو دفترچه میدهیم. گفتم دفترچه برای من کاربردی ندارد. گفتند 90 میلیون بریز توی حسابت بهرهاش را ببر. گفتم آخر به چه درد من میخورد؟ گفتند عابر بانک برای افغانها ممنوع است.»
حمید رضا رضایی، پژوهشگر اقتصادی و فعال در حوزه حقوق مهاجران وعضو انجمن دیاران هم در این باره میگوید: «از نظر ابعاد حقوقی و قانونی، به آیین نامه ماده 14 الحاقی قانون مبارزه با قانون پولشویی استناد میشود. در ماده 73 این آیین نامه آمده است که خدمات بانکی به اتباع خارجی با ضوابط مشخص داده شود که قرار بود آن ضوابط سه ماه بعد از تصویب آییننامه ابلاغ شود. این آییننامه مهرماه 98 تصویب شده و الان تیر 99 هستیم اما هنوز ابلاغ نشده. به علاوه آنکه کرونا هم به این داستان اضافه شده. پس موضوع مهم است و باید هر چه زودتر حل شود. این خدمتی که مسیرش را بستهایم، یک بازی باخت- باخت است. از طرفی برای خود مهاجران مشکلات زیادی مثل دزدی و... درست کرده به ویژه آنها که کارگرند در روابط اجتماعی و روزانهشان با مشکلات زیادی مواجه میشوند. این موضوع همین طور برای ما از نظر امنیتی، اقتصادی و وجهه بینالمللی مناسب نیست؛ اینکه هنوز با سیستم قدیمی پول نقد خریدها انجام شود. اگر خدمات بدهیم میتوانیم مقصد و مبدأ تراکنش را ببینیم درحالی که این طوری هیچ کنترلی نداریم. ما حتی میتوانیم قاعده گذاری کنیم و با ضوابط مشخصی خدمات الکترونیک بدهیم. آیا هرکدام ما میتوانیم انتقال پول، دریافت حقوق ماهانه و خریدمان را بدون داشتن کارت بانکی و خدمات الکترونیک تصور کنیم؟ میدانیم با شیوع کرونا این مشکلات چند برابر هم شده و طبق دستورالعمل سازمانهای بهداشتی افراد مکلف به استفاده از کارتهای بانکی، خدمات غیرحضوری و الکترونیک مثل پرداختهای موبایلی و... شدهاند. این درحالی است که ما برای اتباع خارجی این خدمات را نداریم. البته این مدت اتفاقات خوبی در ماجرای کرونا افتاد به عنوان مثال درمان رایگان مهاجران اما واقعاً موضوع عابر بانک قابل درک نیست.»
او امیدوار است در این دوران مشکل کارت بانکی مهاجران هم حل شود: «تصور کنید مهاجران بدون کارت بانکی مجبورند در همه کارهایشان از پول نقد استفاده کنند. از نانوایی گرفته تا خریدهای دیگر. فکر کنید یک جامعه سه میلیونی از پول نقد استفاده کند چقدر میتواند ویروس را جابه جا کند و زنجیره قطع نمی شود. در این شرایط باید بتوانیم زنجیره را قطع کنیم.»
رضایی میگوید: «خیلی از مهاجران هم که از کارت بانکی استفاده میکنند از کارت بانکی ایرانیها استفاده میکنند و این از نظر امنیتی و اقتصادی هم اصلاً کار صحیحی نیست. خیلی اوقات آنها کارت را از ایرانیها اجاره میکنند و آنها هم بخشی از پول را برای خودشان برمیدارند. دو سه میلیون از اتباع خارجی اینجا کار می کنند. حساب کنید اگر ماهی دو میلیون هم بگیرند، سالانه چندهزار میلیارد میشود و چرا این گردش مالی را بانکها به نفع کشور استفاده نکنند؟ خیلی از اتباع خارجی کارآفرینند و بشدت در این باره مشکل دارند و مسائل مالی را مجبورند به شرکای ایرانیشان واگذار کنند و از حساب آنها استفاده کنند اما اگر آنها را هم جذب کنیم به نفع اقتصاد کشور است.»
محمد مانده این بار برای خرید با پول نقد کجا را انتخاب کند؟ هر بار به مغازه و سوپرمارکت متفاوتی میرود. حوصله ندارد برای همه بگوید چرا کارت بانکی ندارد. حوصله سرزنش شنیدن درباره انتشار ویروس کرونا را هم ندارد. او امیدوار است حالا که سالهاست در ایران زندگی میکند شهروندیاش کامل پذیرفته شود.
وکلای فدراسیون در پرونده ویلموتس با انتشار اطلاعیهای کنارهگیری کردند
میبریم اما ما دیگر نیستیم
گروه ورزش / پرونده مارک ویلموتس، سرمربی سابق تیم ملی و شکایتی که او و فدراسیون فوتبال از هم داشتهاند، موضوعی است که در چند وقت اخیر سر و صدای زیادی به پا کرده و حالا نهادهای قضایی کشور نیز به صورت جدی این قرارداد را که با ابهامات زیادی همراه بوده دنبال میکنند. مانند طاهری جعفری، بازرس کل امور ورزش و جوانان سازمان بازرسی کل کشور که هفته پیش اعلام کرد موضوع قرارداد ویلموتس به صورت خارج از نوبت در دست بررسی است.
در همین رابطه تیم حقوقی ایرانی مستقر در پرونده ویلموتس به دلیل برخی مسائل از ادامه همکاری با فدراسیون فوتبال استعفا کرده و اطلاعیهای را صادر کردند که در بخشی از آن آمده: «تیم حقوقی به مجرد دریافت شکایت ویلموتس، بدون انعقاد قرارداد مالی و دریافت دستمزد از فدراسیون فوتبال از اوایل اسفند در سکوت خبری و بی حاشیه کار خود را آغاز و شبانه روز با امید پیروزی به این پرونده پرداخت ولی متأسفانه افرادی در حفظ شأنیت این گروه به طرق مختلف غفلت نموده و با ایجاد دستانداز و طرح موضوعاتی، روز به روز به بیمهری خویش ادامه دادند. لیکن رفتارهای غرضورزانه برخی، افتخار همکاری با فدراسیون فوتبال را با سختی همراه ساخته است. در کنار پرونده ویلموتس، خدمات حقوقی شایان دیگری ارائه شده است که موجب کسب درآمد ارزی قابل توجه برای فدراسیون خواهد شد اما ارادهای برای تنظیم قرارداد با اینجانبان، علیرغم پیشرفت کار و تلاش صادقانه، وجود ندارد. علیرغم پیچیدگی پرونده ویلموتس، اعلام مینماید مسئولیت این پرونده حقوقی را تماماً پذیرفته و هرگونه دادنامه ارسالی توسط ارکان قضایی فیفا حاصل اقدامات این تیم حقوقی است و به یاری پروردگار، به موفقیت این پرونده تاریخی بسیار امیدوار است.»
اما مهدی تاج که صحبتهای اخیرش باعث شد تا پرونده ویلموتس باز هم مورد توجه قرار بگیرد ولی ابهامات آن همچنان باقی بماند، درباره پرسش داریوش مصطفوی در یک برنامه تلویزیونی از وی درباره حضور یک ایجنت در زمان پرداخت بخشی از قرارداد با ویلموتس چنین پاسخ داد: «در هنگام افتتاح حساب بانکی ویلموتس در ترکیه، از طرف فدراسیون تنها خزانهدار و یک مترجم حضور داشتند. در آن زمان فرد دیگری که مدیر برنامه بازیکنان و مربیان دیگر بوده و بنده هیچ شناختی از ایشان نداشته و ندارم و ارتباطی هم با فدراسیون فوتبال در آن زمان نداشته، حضور یافته که در همان مقطع توسط خزانهدار پیگیری و علت را جویا شدم و در گزارش وی، جهت مقامات رسمی و پیگیری کننده نیز اعلام شده است.»
رئیس سابق فدراسیون فوتبال درباره روند پرونده ویلموتس هم چنین توضیح داد: «خوشبختانه در قرارداد ویلموتس بندهایی وجود دارد که از اجرایی شدن گرفتن خسارت جلوگیری خواهد کرد. البته نظر نهایی با فیفا است. اما درخصوص قرارداد او از جمله مبلغ و مدت قرارداد و انتخاب ویلموتس و وجه پرداخت شده هجمههای نادرستی صورت گرفته که با توجه به اینکه پرونده در حال رسیدگی است، بعد از حکم نهایی ویلموتس ناگفتههایی مطرح است که جهت استحضار مردم عزیزمان اعلام خواهد شد.»
اصفهانیان: در مورد ویلموتس به آنجایی که باید جواب دادهایم
فریدون اصفهانیان، عضو هیأت رئیسه فدراسیون فوتبال در مورد امضای قرارداد مارک ویلموتس و مفاد آن چنین واکنشی داشت: «جواب این مسائل را به صورت کتبی به آنجایی که باید میدادیم، دادهایم.» او در پاسخ به این سؤال که کجا از هیأت رئیسه فدراسیون فوتبال سؤال کرده، به خبرنگاران گفت: «به هر حال آنجایی که از ما سؤال شده بود.» اصفهانیان در مورد اینکه قاضیزاده هاشمی نماینده مجلس شورای اسلامی اعلام کرده پول قرارداد ویلموتس را هر کسی امضا کرده باید پرداخت کند، این پاسخ را داد: «ما به نظر ایشان احترام میگذاریم اما بالاخره در این کشور قانون وجود دارد و طبق قانون رفتار میکنیم.»
او در مورد اینکه آیا از مفاد قرارداد اطلاع داشته یا اینکه مهدی تاج خودش قرارداد را منعقد کرده و به اعضای هیأت رئیسه گفته آن را امضا کنند، گفت: «این یک کار جمعی است و هر چه بوده تصمیماتی بوده که در هیأت رئیسه امضا شده. تصمیماتی که در هیأت رئیسه گرفته میشود، همان جا میماند و به همان جایی که باید پاسخگو باشیم، پاسخ دادیم.» اصفهانیان در مورد استعفای وکلای فدراسیون فوتبال در مورد این پرونده هم چنین نظر داد: «من در جریان نیستم ولی وکلای فدراسیون فوتبال افرادی هستند که خودشان در CAS بودند و از تمام اطلاعات خبر دارند. انشاءالله کمک کنند. اگر استعفا هم داده باشند، مطمئناً نفرات دیگری جای آنها را خواهند گرفت.»
بازتاب
دادستان کل کشور: با تخلف قرارداد ویلموتس برخورد میکنیم
دادستان کل کشور که یکشنبه شب میهمان برنامه بخش ویژه خبری شبکه دو سیما بود، در بخشی از اظهاراتش به موضوع مبارزه با فساد در قرارداد بازیکنان و مربیان خارجی در فوتبال و همچنین ماجرای پرونده قرارداد ویلموتس پرداخت. حجتالاسلام والمسلمین محمدجعفر منتظری گفت: «بالای سر مراکز ورزشی، وزارت ورزش و جوانان است. ما مدعی هستیم وزارت ورزش باید در راستای تکالیف قانونی که دارد، روی قراردادها نظارت کند. من شنیدم که گفتند قرارداد محرمانه است. ما نباید قرارداد محرمانه داشته باشیم. معنی ندارد که قرارداد محرمانه باشد. قرارداد یک باشگاه و طرف خارجی یا داخلی باید شفاف باشد. وزارت ورزش کجاست که روی قراردادها نظارت کند؟ چرا چاره را از قوه قضائیه میخواهند؟ وزارت ورزش باید روی قراردادها نظارت کند که آیا درست، عادلانه و منصفانه بوده یا خیر؟ وزارت ورزش باید از اختیارات خود استفاده کرده و از این مسائل جلوگیری کند و اگر نتوانست، از قوه قضائیه بخواهد.»
دادستان کل کشور یادآور شد: «وزیر ورزش به تکلیف قانونی خود عمل کند و روی قراردادها نظارت داشته باشد. وزیر باید تذکر بدهد و جلو قراردادها را بگیرد و اگر زورش نرسید و میخواهند از زیر کار دَر بروند، به قوه قضائیه معرفیشان کند. قوه قضائیه در همه حوزهها و دستگاهها عامل ندارد که نظارت کند. بله، سازمان بازرسی یک وظیفه نظارتی دارد، اما آیا همه امکانات و مقدورات را دارد که بتواند رصد کند؟» منتظری ادامه داد: « حرف اول و ابتداییمان این است که اگر دستگاههای اجرایی و همچنین مجلس محترم به نظارت تکلیفیشان عمل کنند، جلو بسیاری از این مشکلات گرفته میشود. این مسائل باعث شد که ماجرای پرونده فوتبال را جزو کارهای روزمره قرار دهیم و بخواهیم که پیگیری کنند. از وزیر ورزش خواهیم پرسید که ماجرا چیست و شنیدهایم که قرارداد (ویلموتس) محرمانه بوده است. اگر واقعاً تخلفی در قرارداد صورت گرفته باشد، برخورد خواهد شد. مردم حق و انتظار دارند که قوه قضائیه در این گونه مسائل ورود کند اما میگوییم همه تکلیف را به گردن قوه قضائیه نیندازند. از دستگاهها بخواهید چرا در حوزه ورزش و دیگر حوزهها چنین مسائلی به وقوع بپیوندد.»
سفر بی نظیر هیأت افغانستانی به ایران
عبدالمحمد طاهری
کارشناس مسائل افغانستان
در طول دو دههای که از سقوط طالبان و تشکیل حکومت مرکزی در افغانستان میگذرد، سفر اخیر هیأتی از این کشور به ریاست محمد حنیف اتمر، سرپرست وزارت خارجه این کشور سازمان یافتهترین و گستردهترین سفر یک هیأت افغانستانی به ایران است. تاکنون هیأتی با این حجم و تنوع و با این میزان برنامه و دستورکار از افغانستان به ایران سفر نکرده بود. یکی از دلایل اهمیت سفر این هیأت، به تلاشهای دو طرف برای روشن شدن حادثهای بازمیگردد که در رودخانه هریرود برای چند نفر از همسایگان شرقی رخ داد. همچنین حادثهای که در یزد برای چند نفر دیگر از آنها رخ داد را هم نباید بیتأثیر دانست. با وجود این، همه ابعاد و برنامههای این سفر به این موارد ختم نمیشود.
مسأله راهبردی این واقعیت است که اکنون افغانستان عزم خود را برای مستحکمتر کردن رابطه با همسایه مقتدر غربی خود جزم کرده است. این امر نیز به نوبه خود متأثراز مناسبات داخلی این کشور است، زیرا اکنون بعد از شکلگیری گروه مصالحه در افغانستان به رهبری آقای عبدالله عبدالله و نیز با توجه به ضعف دولت مرکزی و نیز تمایل اندک گروه طالبان نسبت به آقای اشرف غنی، رئیس جمهوری این کشور، مجموعه این شرایط سبب شده است تا عبدالله عبدالله استحکام روابط با ایران را در دستور کارخود قرار دهد. او در گذشته نیز چنین دیدگاهی نسبت به ایران داشته و میداند که اگر این کشور حمایت همسایه قوی خود را از دست بدهد، با چه مشکلاتی روبهرو خواهد شد.
این دیدگاه در محمد اتمر، رئیس هیأت افغانستان نیز وجود دارد. گرچه آقای اتمر یک پشتو است، اما پشتویی است که نگاه تکنوکراتیک به کشورهای همسایه از جمله ایران دارد. اتمر با توجه به سوابق گسترده خود در حاکمیت افغانستان، از جمله وزارت معارف، دبیری شورای امنیت ملی و امروز سرپرستی وزارت خارجه، بخوبی واقف است که ایران تنها کشوری است که میتواند منافع همهجانبه افغانستان را تضمین کند. بویژه اینکه امروز افغانستان در مرزهای جنوبی با کشور پاکستان دچار مشکلات عدیدهای است و در شمال نیز، کشور تاجیکستان از اقتداری برخوردار نیست که افغانها بخواهند از آن بهره بگیرند. مجموعه این عوامل، به همراه مشترکات زبانی، فرهنگی، دینی و تاریخی افغانستان با ایران، باعث شده است مسئولان این کشور از جمله آقای اتمر بهدنبال تحکیم روابط با همسایه غربی خود باشند.
در این میان برخی کشورها و رسانههای غربی تلاش دارند مسأله حادث شده برای افغانهای مهاجر در هریرود را به ایران نسبت بدهند. اما واقعیت جز این نیست که کشوری به عظمت جمهوری اسلامی ایران نمیتواند دست به کشتن افراد بیگناه بزند، هرچند ورود این عده به ایران غیرقانونی بود و بهدلیل همین ورود غیرقانونی احتمال برخورد مرزبانی هم میتواند مطرح باشد، اما آنقدر مرزبانی ایران از درایت، تجربه و سعهصدر کافی برخوردار است که دست به چنین اقدامی نزد. بنابراین، این مسأله و نسبت دادن آن به ایران، رویکردی تنگنظرانه، جزمینگر و حرفی کاملاً عبث است. باوجود این، باید مشخص شود که این مسأله از کجا شروع شده و به کجا خاتمه یافته و این قطعاً حق افغانستان است. از اینرو با اطمینان میتوان گفت آقای اتمر به ایران آمده است این مسأله را فیصله دهد تا این موضوع زمینه سوءاستفاده کشورهای دیگر را فراهم نکند.
اما این سفر، بویژه با توجه به ترکیب هیأت افغانستان و نیز برنامهها و دستور کار هیأت، نشان میدهد که روشن کردن همه ابعاد و واقعیت ماجرا و فیصله دادن به اتفاق هریرود تنها بعد این دیدارها نیست. آقای اتمر و دولت افغانستان، در تلاش هستند تا در زمینههای اقتصادی و فرهنگی و نیز در ارتباط با ناامنیهایی که در مرزهای دو کشور وجود دارد، با ایران به یک دستورکار و سیاست جدید برسند. زیرا مرزهای ما با افغانستان همیشه دچار مشکل بوده و به همین دلیل حراست از این مرزها همیشه حائز اهمیت ویژه بوده است. بههمین دلیل بیش از 90 درصد تفاهمنامه همکاری جامع که طی ماههای آینده میان دو کشور امضا میشود، به مسائل امنیتی و مرزها بازمیگردد. اگر آقای اتمر بتواند این مسأله را مدیریت کند، سایر مسائل با افغانستان هم حل شدنی است. زیرا امروز ناامن بودن مرزهای دو کشور به مسألهای جدی تبدیل شده و این خود ناشی از ضعف دولت مرکزی در این کشور است. تا شکلگیری این اقتدار، طبیعی است که ایران نمیتواند اجازه دهد مرز دو کشور به محلی برای ورود و خروج آزادانه نیروهای مخرب تبدیل شود. زیرا همه آنان که از این مرزها تردد میکنند، از برادران افاغنه خوب ما نیستند. بهطور کلی، با توجه به مباحثی که درون افغانستان در جریان است و نیز فشار کشورهای غربی به مقامهای این کشور باعث شده است افغانستان به این واقعیت واقف شود که نباید حسن همجواری و گسترش مناسبات با همسایه غربی خود را فراموش کند.
کارشناس مسائل افغانستان
در طول دو دههای که از سقوط طالبان و تشکیل حکومت مرکزی در افغانستان میگذرد، سفر اخیر هیأتی از این کشور به ریاست محمد حنیف اتمر، سرپرست وزارت خارجه این کشور سازمان یافتهترین و گستردهترین سفر یک هیأت افغانستانی به ایران است. تاکنون هیأتی با این حجم و تنوع و با این میزان برنامه و دستورکار از افغانستان به ایران سفر نکرده بود. یکی از دلایل اهمیت سفر این هیأت، به تلاشهای دو طرف برای روشن شدن حادثهای بازمیگردد که در رودخانه هریرود برای چند نفر از همسایگان شرقی رخ داد. همچنین حادثهای که در یزد برای چند نفر دیگر از آنها رخ داد را هم نباید بیتأثیر دانست. با وجود این، همه ابعاد و برنامههای این سفر به این موارد ختم نمیشود.
مسأله راهبردی این واقعیت است که اکنون افغانستان عزم خود را برای مستحکمتر کردن رابطه با همسایه مقتدر غربی خود جزم کرده است. این امر نیز به نوبه خود متأثراز مناسبات داخلی این کشور است، زیرا اکنون بعد از شکلگیری گروه مصالحه در افغانستان به رهبری آقای عبدالله عبدالله و نیز با توجه به ضعف دولت مرکزی و نیز تمایل اندک گروه طالبان نسبت به آقای اشرف غنی، رئیس جمهوری این کشور، مجموعه این شرایط سبب شده است تا عبدالله عبدالله استحکام روابط با ایران را در دستور کارخود قرار دهد. او در گذشته نیز چنین دیدگاهی نسبت به ایران داشته و میداند که اگر این کشور حمایت همسایه قوی خود را از دست بدهد، با چه مشکلاتی روبهرو خواهد شد.
این دیدگاه در محمد اتمر، رئیس هیأت افغانستان نیز وجود دارد. گرچه آقای اتمر یک پشتو است، اما پشتویی است که نگاه تکنوکراتیک به کشورهای همسایه از جمله ایران دارد. اتمر با توجه به سوابق گسترده خود در حاکمیت افغانستان، از جمله وزارت معارف، دبیری شورای امنیت ملی و امروز سرپرستی وزارت خارجه، بخوبی واقف است که ایران تنها کشوری است که میتواند منافع همهجانبه افغانستان را تضمین کند. بویژه اینکه امروز افغانستان در مرزهای جنوبی با کشور پاکستان دچار مشکلات عدیدهای است و در شمال نیز، کشور تاجیکستان از اقتداری برخوردار نیست که افغانها بخواهند از آن بهره بگیرند. مجموعه این عوامل، به همراه مشترکات زبانی، فرهنگی، دینی و تاریخی افغانستان با ایران، باعث شده است مسئولان این کشور از جمله آقای اتمر بهدنبال تحکیم روابط با همسایه غربی خود باشند.
در این میان برخی کشورها و رسانههای غربی تلاش دارند مسأله حادث شده برای افغانهای مهاجر در هریرود را به ایران نسبت بدهند. اما واقعیت جز این نیست که کشوری به عظمت جمهوری اسلامی ایران نمیتواند دست به کشتن افراد بیگناه بزند، هرچند ورود این عده به ایران غیرقانونی بود و بهدلیل همین ورود غیرقانونی احتمال برخورد مرزبانی هم میتواند مطرح باشد، اما آنقدر مرزبانی ایران از درایت، تجربه و سعهصدر کافی برخوردار است که دست به چنین اقدامی نزد. بنابراین، این مسأله و نسبت دادن آن به ایران، رویکردی تنگنظرانه، جزمینگر و حرفی کاملاً عبث است. باوجود این، باید مشخص شود که این مسأله از کجا شروع شده و به کجا خاتمه یافته و این قطعاً حق افغانستان است. از اینرو با اطمینان میتوان گفت آقای اتمر به ایران آمده است این مسأله را فیصله دهد تا این موضوع زمینه سوءاستفاده کشورهای دیگر را فراهم نکند.
اما این سفر، بویژه با توجه به ترکیب هیأت افغانستان و نیز برنامهها و دستور کار هیأت، نشان میدهد که روشن کردن همه ابعاد و واقعیت ماجرا و فیصله دادن به اتفاق هریرود تنها بعد این دیدارها نیست. آقای اتمر و دولت افغانستان، در تلاش هستند تا در زمینههای اقتصادی و فرهنگی و نیز در ارتباط با ناامنیهایی که در مرزهای دو کشور وجود دارد، با ایران به یک دستورکار و سیاست جدید برسند. زیرا مرزهای ما با افغانستان همیشه دچار مشکل بوده و به همین دلیل حراست از این مرزها همیشه حائز اهمیت ویژه بوده است. بههمین دلیل بیش از 90 درصد تفاهمنامه همکاری جامع که طی ماههای آینده میان دو کشور امضا میشود، به مسائل امنیتی و مرزها بازمیگردد. اگر آقای اتمر بتواند این مسأله را مدیریت کند، سایر مسائل با افغانستان هم حل شدنی است. زیرا امروز ناامن بودن مرزهای دو کشور به مسألهای جدی تبدیل شده و این خود ناشی از ضعف دولت مرکزی در این کشور است. تا شکلگیری این اقتدار، طبیعی است که ایران نمیتواند اجازه دهد مرز دو کشور به محلی برای ورود و خروج آزادانه نیروهای مخرب تبدیل شود. زیرا همه آنان که از این مرزها تردد میکنند، از برادران افاغنه خوب ما نیستند. بهطور کلی، با توجه به مباحثی که درون افغانستان در جریان است و نیز فشار کشورهای غربی به مقامهای این کشور باعث شده است افغانستان به این واقعیت واقف شود که نباید حسن همجواری و گسترش مناسبات با همسایه غربی خود را فراموش کند.
کاهش آمار کرونا با آموزش مستمر و هدفمند
دکتر حمید سوری
اپیدمیولوژیست و عضو ستاد ملی مقابله با کرونا
در اپیدمی حاد وقتی شرایط جامعه به شکلی در میآید که مردم تصور عادی شدن شرایط را دارند بازگرداندن آنها به وضعیت قبل از فاصلهگذاری هوشمند بسیار دشوار خواهد بود ضمن اینکه باید به دلایل و بهانههایی که مردم فاصلهگذاری اجتماعی رارعایت نمیکنند، توجه کرد. در حال حاضر اقدامی که میتوان انجام داد این است که آموزشها به شکل مستمر و هدفمند دنبال شود ولی آموزش به تنهایی کافی نیست، اعمال مقررات و قوانینی که مردم را موظف به رعایت اصول محافظتی کنند نیز لازم است چرا که عدم رعایت این اقدامات پیشگیرانه صرفاً یک حق شخصی نیست که ما برای افراد جامعه قائل شویم بلکه رفتاری است که سایر اعضای جامعه را هم تحت شعاع قرار میدهد بنابراین نمیتوان آن را بهعنوان رفتار ضد اجتماعی یا غیر اجتماعی تعبیر کرد. طبیعی است؛ در شرایط اینچنینی مردم تصوری که از شرایط پیرامونی دارند با تفسیری که ما از وضعیت اپیدمی در سطح کلان یعنی یک شهر یا استان یا کشور داریم کاملاً متفاوت است. عملاً اعداد و ارقام جمعبندی شده مربوط به موارد ابتلا، بستری یا مرگ است که نشان میدهد، چقدر رفتارهای ما در تغییر اندازههای اعداد بیماری تأثیر گذاشته است. متأسفانه چون این رخدادها متمرکز در زمان و مکان مشخصی نیست طبیعتاً ابعاد مسأله و بزرگی آن برای آحاد جامعه مشهود نخواهد بود. بنابراین ادامه آموزش عمومی مردم با روشهای مؤثرتر و نشان دادن اثرات سوء ناشی از عدم رعایت نکات محافظتی مسألهای است که نباید نادیده گرفت. منتها آن چیزی که پر اهمیت است با توجه به اینکه هنوز درصد قابل توجهی از مردم جامعه نسبت به ویروس کرونا مصونیت پیدا نکردهاند و هنوز واکسنی برای مقابله با این بیماری ابداع نشده است، محافظت از گروههای پر خطر جامعه است این گروههای پر خطر الگوی مشابهی در همه کشور و استانها ندارند و اولویتهایشان متفاوت است. برای روشن شدن موضوع مثالی میزنم. ممکن است در یک منطقه تهران فشار خون مسأله اصلی و بیماری زمینه ساز در ایپدمی کووید19 باشد و در منطقه درگیر دیابت اولویت ابتلا به این بیماری باشد.
لذا ما باید الگوهای ایپدمی را در گروههای پر خطر و در مکانهای پر خطر شناسایی کنیم، باید مشخص کنیم که چه سهمی از این گروههای پر خطر مصونیت پیدا کردهاند و چه سهمی هنوز مصونیت پیدا پیدا نکردهاند و ضمن آموزش به آنها، اطرافیان و عواملی که معمولاً با این گروه مواجه هستند مراقبت کرد برای مثال در سرای سالمندان و محل نگهداری این افراد، مراقبت و حمایت برنامهریزی شدهای انجام شود. در واقع دولت و سازمانهای حمایتی و خدماتی مثل سازمان بهزیستی و وزارت بهداشت باید از این افراد پر خطر محافظت ویژهای به عمل بیاورند. محافظت ویژه نتیجهاش این خواهد بود که تعداد موارد شدید بیماری که میتواند منجربه بستری شدن و مرگ گروههای پر خطر شود را کنترل میکنیم و در نتیجه هم تعداد موارد بستری در مراکز درمانی پایین میآید و هم تعداد موارد فوتی کمتر میشود تا بتوانیم به آن حدی از ایمنی طبیعی و اجتماعی که مورد نیاز است برسیم. این کار در قالب یک طرح در سطح دانشگاه علوم پزشکی شهید بهشتی با همکاری شورای اسلامی شهر تهران مقدماتش فراهم شده و امیدواریم با حمایت از این طرح بتوانیم آن را پالایش و اجرایی کنیم و در سطح کشور به اجرا در بیاوریم.
نکته پایانی اینکه کنترل و پیشگیر ی از ایپدمی نیازمند رویکرد تخصصی است البته با استناد به تجارب موفق بینالمللی و بومیسازی تجارب متناسب با شرایط اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی و سیاسی کشورها و در سطح استانها. البته هنوز نتوانستیم اپیدمی را مهار کنیم و متأسفانه روند رو به افزایش آن در جایگاه کشور در فهرست کرونایی جهان قابل مشاهده است مهم این است ما باید بار ناشی از اپیدمی را به حداقل ممکن برسانیم که چگونگی آن را اشاره کردم بنابراین بدون اینکه بخواهیم عملکرد گذشتهمان را نقد کنیم باید از آنها درس بگیریم و در قدمهای بعدی از درسهای آموخته شده استفاده کنیم و با توجه به تنوع الگوی اپیدمی در طی زمان کوتاه لازم است سیاستها و برنامهریزهایمان را مرتبا به روز کنیم در غیر اینصورت موفقیت در مقابل این ویروس تقریباً نزدیک به غیر ممکن خواهد بود.
اپیدمیولوژیست و عضو ستاد ملی مقابله با کرونا
در اپیدمی حاد وقتی شرایط جامعه به شکلی در میآید که مردم تصور عادی شدن شرایط را دارند بازگرداندن آنها به وضعیت قبل از فاصلهگذاری هوشمند بسیار دشوار خواهد بود ضمن اینکه باید به دلایل و بهانههایی که مردم فاصلهگذاری اجتماعی رارعایت نمیکنند، توجه کرد. در حال حاضر اقدامی که میتوان انجام داد این است که آموزشها به شکل مستمر و هدفمند دنبال شود ولی آموزش به تنهایی کافی نیست، اعمال مقررات و قوانینی که مردم را موظف به رعایت اصول محافظتی کنند نیز لازم است چرا که عدم رعایت این اقدامات پیشگیرانه صرفاً یک حق شخصی نیست که ما برای افراد جامعه قائل شویم بلکه رفتاری است که سایر اعضای جامعه را هم تحت شعاع قرار میدهد بنابراین نمیتوان آن را بهعنوان رفتار ضد اجتماعی یا غیر اجتماعی تعبیر کرد. طبیعی است؛ در شرایط اینچنینی مردم تصوری که از شرایط پیرامونی دارند با تفسیری که ما از وضعیت اپیدمی در سطح کلان یعنی یک شهر یا استان یا کشور داریم کاملاً متفاوت است. عملاً اعداد و ارقام جمعبندی شده مربوط به موارد ابتلا، بستری یا مرگ است که نشان میدهد، چقدر رفتارهای ما در تغییر اندازههای اعداد بیماری تأثیر گذاشته است. متأسفانه چون این رخدادها متمرکز در زمان و مکان مشخصی نیست طبیعتاً ابعاد مسأله و بزرگی آن برای آحاد جامعه مشهود نخواهد بود. بنابراین ادامه آموزش عمومی مردم با روشهای مؤثرتر و نشان دادن اثرات سوء ناشی از عدم رعایت نکات محافظتی مسألهای است که نباید نادیده گرفت. منتها آن چیزی که پر اهمیت است با توجه به اینکه هنوز درصد قابل توجهی از مردم جامعه نسبت به ویروس کرونا مصونیت پیدا نکردهاند و هنوز واکسنی برای مقابله با این بیماری ابداع نشده است، محافظت از گروههای پر خطر جامعه است این گروههای پر خطر الگوی مشابهی در همه کشور و استانها ندارند و اولویتهایشان متفاوت است. برای روشن شدن موضوع مثالی میزنم. ممکن است در یک منطقه تهران فشار خون مسأله اصلی و بیماری زمینه ساز در ایپدمی کووید19 باشد و در منطقه درگیر دیابت اولویت ابتلا به این بیماری باشد.
لذا ما باید الگوهای ایپدمی را در گروههای پر خطر و در مکانهای پر خطر شناسایی کنیم، باید مشخص کنیم که چه سهمی از این گروههای پر خطر مصونیت پیدا کردهاند و چه سهمی هنوز مصونیت پیدا پیدا نکردهاند و ضمن آموزش به آنها، اطرافیان و عواملی که معمولاً با این گروه مواجه هستند مراقبت کرد برای مثال در سرای سالمندان و محل نگهداری این افراد، مراقبت و حمایت برنامهریزی شدهای انجام شود. در واقع دولت و سازمانهای حمایتی و خدماتی مثل سازمان بهزیستی و وزارت بهداشت باید از این افراد پر خطر محافظت ویژهای به عمل بیاورند. محافظت ویژه نتیجهاش این خواهد بود که تعداد موارد شدید بیماری که میتواند منجربه بستری شدن و مرگ گروههای پر خطر شود را کنترل میکنیم و در نتیجه هم تعداد موارد بستری در مراکز درمانی پایین میآید و هم تعداد موارد فوتی کمتر میشود تا بتوانیم به آن حدی از ایمنی طبیعی و اجتماعی که مورد نیاز است برسیم. این کار در قالب یک طرح در سطح دانشگاه علوم پزشکی شهید بهشتی با همکاری شورای اسلامی شهر تهران مقدماتش فراهم شده و امیدواریم با حمایت از این طرح بتوانیم آن را پالایش و اجرایی کنیم و در سطح کشور به اجرا در بیاوریم.
نکته پایانی اینکه کنترل و پیشگیر ی از ایپدمی نیازمند رویکرد تخصصی است البته با استناد به تجارب موفق بینالمللی و بومیسازی تجارب متناسب با شرایط اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی و سیاسی کشورها و در سطح استانها. البته هنوز نتوانستیم اپیدمی را مهار کنیم و متأسفانه روند رو به افزایش آن در جایگاه کشور در فهرست کرونایی جهان قابل مشاهده است مهم این است ما باید بار ناشی از اپیدمی را به حداقل ممکن برسانیم که چگونگی آن را اشاره کردم بنابراین بدون اینکه بخواهیم عملکرد گذشتهمان را نقد کنیم باید از آنها درس بگیریم و در قدمهای بعدی از درسهای آموخته شده استفاده کنیم و با توجه به تنوع الگوی اپیدمی در طی زمان کوتاه لازم است سیاستها و برنامهریزهایمان را مرتبا به روز کنیم در غیر اینصورت موفقیت در مقابل این ویروس تقریباً نزدیک به غیر ممکن خواهد بود.
مبارزه با کرونا، الگوی مدیریتی کشور
محمدعلی ابطحی
فعال سیاسی
مدیریت دوران کرونا در ایران یک تجربهای متفاوت بود. تجربه موفق نسبت به خیلی از کشورها. وقتی این ویروس پاندمیک شد و فراگیر و همه جهان به آن مبتلا شدند فرصت و امکان مقایسه هم ایجاد شد.ایران در ردیف کشورهایی قرار گرفت که نسبتاً زودتر این ویروس به آن ورود کرد.
این در حالی است که کشوری مثل امریکا با اینکه هفتهها بعد از ایران درگیر شد، بنا به منابع منتشر شده، کلی زمان برد که راه مقابلههای عادی با آن را یاد بگیرد و در همان هفته اول صدها نفر جان دادند.
در ایران با اینکه زمان آغاز آن زود بود و طبعاً امکانات و دانشی که برای مقابله با چنین میهمان ناخواندهای مثل امریکا نبود، مدیریت مهار کردن ویروس کرونا قابل قبول و نسبت به بسیاری از کشورهای اروپایی و خود امریکا مسلط تر رفتار شد.
این در حالی است که مردم ایران مثل نسل زرد مطیع نیستند و مثل اروپا و امریکا هم چندان پایبند مسائل حقوقی نیستند. اما در عین حال یکی ازخبرنگاران خارجی که با من صحبت میکرد گفت که ایران از ماجرای کرونا روسفید درآمد. مدیریت این ویروس کوچک که همه ایران را مورد تهدید بزرگی قرار داده بود، میتواند یک الگو برای مدیریت وحل مشکلات مردم باشد. در این اتفاق مهمترین دلیل موفقیت همدلی وهمکاری و مدیریت واحد به ریاست رئیس جمهوری بود. رودرروی صندلی میز ستاد مقابله با کرونا، که ریاست آن با رئیس جمهوری بود رئیس ستاد مشترک نیروهای مسلح نشسته. اعضای هیأت دولت که میتوانند به مقابله با کرونا مرتبط باشند حضور دارند. مدیر حوزه علمیه قم برای همکاری مراکز اجتماعات دینی حضور مییابد وهمه اینها همفکری میکردند و راهنمای خود را علم و اصول پزشکی قرار دادند چند نکته مهم برای ملت روشن شد.
۱- میشود در این کشور فارغ از جناح بندیها یا تعصبات بخشی همه باهم برای نجات و موفقیت مردم کار کنند.
معمولاً دولت و نهادها دوست دارند بیش از آنکه به فکر مردم باشند، به فکر تابلوی کاری باشند که روی آن نوشته باشد چه کسی انجام دهنده آن است. از این بدتر اینکه کار سایر بخشها مورد تخطئه و انتقاد قرار میگیرد. گاهی چنان به فعالیتهای بخشهای دیگر و بخصوص تیم مخالفان دولت فعلی کارهای دولت مورد انتقاد و فحاشی قرار میگرفت که به سختی میشد منبع آن را تشخیص داد که سازمان منافقین است یا تندروهای به ظاهر انقلابی داخلی.
مقابله با کرونا از معدود مسائلی بود که این گونه نشد و معلوم شد که میشود با همدلی به فکر حل مشکلات مردم و سلامت آنها بود.
۲- وقتی به طور مداوم همه نیروهای اداره کننده کشور چه دولتی، چه قضایی و چه نیروهای مسلح پشت یک میز و با یک هدف واحد مبارزه با کرونا جمع شدند، نه تنها معلوم شد که میشود همه باهم همکاری کنند که توانستند همپوشانی خدماتی خوبی هم انجام دهند. وظایف تقسیم شد. کارهای به زمین مانده معلوم شد وهر نهادی توان خود را عرضه کرد و کلاً تمام توان اجرایی و فرهنگی واجتماعی نظام در طول یکدیگر قرار گرفتند و به هم کمک کردند. معنای نظام سیاسی واحد و در خدمت مردم در همین جا بود. تعریفی که جاری است و نظام را در چند نهاد خلاصه میکنند، تعریف نادرستی است.
نظام هر کشوری مجموعه نهادهای قدرت است. اگر بخشی با بخشی درگیر باشند یعنی بخشی از نظام با بخش دیگر نظام درگیر است. نه اینکه مثلاً گفته شود فلان افراد در دولت یا خود دولت یا سران و سیاستهای فلان دستگاه با سیاستهای نظام مخالف است.
در ماجرای کرونا نظام به معنای واقعیاش به مدیریت پرداخت وموفق بود و صد البته حمایت رهبری راهگشای اصلی این موفقیت بود. در بسیاری از موارد بخشی از نظام با بخشهای دیگر درگیر است. این یعنی مردم قربانی بیدلیل اختلافات بالا دستیها هستند. مبارزه با کرونا را الگوی مدیریت کشور باید کرد.
فعال سیاسی
مدیریت دوران کرونا در ایران یک تجربهای متفاوت بود. تجربه موفق نسبت به خیلی از کشورها. وقتی این ویروس پاندمیک شد و فراگیر و همه جهان به آن مبتلا شدند فرصت و امکان مقایسه هم ایجاد شد.ایران در ردیف کشورهایی قرار گرفت که نسبتاً زودتر این ویروس به آن ورود کرد.
این در حالی است که کشوری مثل امریکا با اینکه هفتهها بعد از ایران درگیر شد، بنا به منابع منتشر شده، کلی زمان برد که راه مقابلههای عادی با آن را یاد بگیرد و در همان هفته اول صدها نفر جان دادند.
در ایران با اینکه زمان آغاز آن زود بود و طبعاً امکانات و دانشی که برای مقابله با چنین میهمان ناخواندهای مثل امریکا نبود، مدیریت مهار کردن ویروس کرونا قابل قبول و نسبت به بسیاری از کشورهای اروپایی و خود امریکا مسلط تر رفتار شد.
این در حالی است که مردم ایران مثل نسل زرد مطیع نیستند و مثل اروپا و امریکا هم چندان پایبند مسائل حقوقی نیستند. اما در عین حال یکی ازخبرنگاران خارجی که با من صحبت میکرد گفت که ایران از ماجرای کرونا روسفید درآمد. مدیریت این ویروس کوچک که همه ایران را مورد تهدید بزرگی قرار داده بود، میتواند یک الگو برای مدیریت وحل مشکلات مردم باشد. در این اتفاق مهمترین دلیل موفقیت همدلی وهمکاری و مدیریت واحد به ریاست رئیس جمهوری بود. رودرروی صندلی میز ستاد مقابله با کرونا، که ریاست آن با رئیس جمهوری بود رئیس ستاد مشترک نیروهای مسلح نشسته. اعضای هیأت دولت که میتوانند به مقابله با کرونا مرتبط باشند حضور دارند. مدیر حوزه علمیه قم برای همکاری مراکز اجتماعات دینی حضور مییابد وهمه اینها همفکری میکردند و راهنمای خود را علم و اصول پزشکی قرار دادند چند نکته مهم برای ملت روشن شد.
۱- میشود در این کشور فارغ از جناح بندیها یا تعصبات بخشی همه باهم برای نجات و موفقیت مردم کار کنند.
معمولاً دولت و نهادها دوست دارند بیش از آنکه به فکر مردم باشند، به فکر تابلوی کاری باشند که روی آن نوشته باشد چه کسی انجام دهنده آن است. از این بدتر اینکه کار سایر بخشها مورد تخطئه و انتقاد قرار میگیرد. گاهی چنان به فعالیتهای بخشهای دیگر و بخصوص تیم مخالفان دولت فعلی کارهای دولت مورد انتقاد و فحاشی قرار میگرفت که به سختی میشد منبع آن را تشخیص داد که سازمان منافقین است یا تندروهای به ظاهر انقلابی داخلی.
مقابله با کرونا از معدود مسائلی بود که این گونه نشد و معلوم شد که میشود با همدلی به فکر حل مشکلات مردم و سلامت آنها بود.
۲- وقتی به طور مداوم همه نیروهای اداره کننده کشور چه دولتی، چه قضایی و چه نیروهای مسلح پشت یک میز و با یک هدف واحد مبارزه با کرونا جمع شدند، نه تنها معلوم شد که میشود همه باهم همکاری کنند که توانستند همپوشانی خدماتی خوبی هم انجام دهند. وظایف تقسیم شد. کارهای به زمین مانده معلوم شد وهر نهادی توان خود را عرضه کرد و کلاً تمام توان اجرایی و فرهنگی واجتماعی نظام در طول یکدیگر قرار گرفتند و به هم کمک کردند. معنای نظام سیاسی واحد و در خدمت مردم در همین جا بود. تعریفی که جاری است و نظام را در چند نهاد خلاصه میکنند، تعریف نادرستی است.
نظام هر کشوری مجموعه نهادهای قدرت است. اگر بخشی با بخشی درگیر باشند یعنی بخشی از نظام با بخش دیگر نظام درگیر است. نه اینکه مثلاً گفته شود فلان افراد در دولت یا خود دولت یا سران و سیاستهای فلان دستگاه با سیاستهای نظام مخالف است.
در ماجرای کرونا نظام به معنای واقعیاش به مدیریت پرداخت وموفق بود و صد البته حمایت رهبری راهگشای اصلی این موفقیت بود. در بسیاری از موارد بخشی از نظام با بخشهای دیگر درگیر است. این یعنی مردم قربانی بیدلیل اختلافات بالا دستیها هستند. مبارزه با کرونا را الگوی مدیریت کشور باید کرد.
انتخاب نشریه
جستجو بر اساس تاریخ
اخبار این صفحه
-
ولادت کریمه اهل بیت حضرت فاطمه معصومه(س) و روز دختر مبارک باد
-
اولویت اول اقتصاد کشور توسعه صادرات غیر نفتی است
-
تئوریسین احمدینژاد یا منتقد همه دولتها؟
-
توافق دو همسایه برای امنیت مرزی
-
بازگشت زندگی به سالنهای سینما
-
دفن غیراصولی زباله در استانهای سبز
-
آشتی یزدی ها با دوچرخه در روزگار کرونا
-
افزایش 26 درصدی حقوق بازنشستگان تأمین اجتماعی
-
۲ بسته سیاستی و حمایتی برای بازار مسکن
-
خانوادهها در دوراهی ثبتنام دانشآموزان
-
صفحه ویژه ایران قرن
-
ادبیات مُشت نااهلان را باز می کند
-
بمانید اما بیحساب و کتاب
-
میبریم اما ما دیگر نیستیم
-
صفحه سهشنبههای شعر
-
سفر بی نظیر هیأت افغانستانی به ایران
-
کاهش آمار کرونا با آموزش مستمر و هدفمند
-
مبارزه با کرونا، الگوی مدیریتی کشور
اخبارایران آنلاین